
بریدههایی از کتاب جنایت و مکافات
۲٫۶
(۱۵)
با پولی که آن پیرزن در آن صومعه دور ریخته میتوان صد، بلکه هزار کار خیر ترتیب داد و شروع کرد! صدها، بلکه هزارها زندگی را سروسامان داد: دهها خانواده را از تنگدستی، از تباهی، از نابودی، از گمراهی، از بیمارستانهای بیماریهای آمیزشی نجات داد ــ همه را با پول او. بکشیدش و پولش را بردارید، طوری که بعداً به کمک این پول بتوانید خودتان را وقف خدمت به همهٔ ابنای بشر و آرمان مشترک کنید. شما چه نظری دارید، آیا هزاران کار نیک این جنایت کوچک بیاهمیت را جبران نمیکند؟ در ازای زندگی یکی، زندگی هزاران نفر از تباهی و فساد نجات مییابد. مرگ یکی در ازای زندگی صدها نفر ــ یک حساب ساده است!
شاهراه
«هیچکس اینجا نبود. این هیاهوی درونت از خون است. وقتی راه خروج ندارد و شروع میکند به دلمه بستن به صورت لختههای کوچک، همان موقع است که میافتی به خیالبافی...
صلاح خوش خبر
اساس عقیدهٔ او این است که در بدن شخص دیوانه هیچ اختلال خاصی نیست بلکه دیوانگی، میشود گفت، یک خطای منطقی است، خطایی در قوهٔ تشخیص، دیدگاهی اشتباه دربارهٔ پدیدهها. بهتدریج ثابت میکرد که بیمارش اشتباه میکند، و تصورش را
کاربر ۳۹۴۲۱۵۴
«شاید احمق باشد، درست مثل من، تو باهوشی، مگر نه، که مثل یک گونی آنجا افتادهای و به درد هیچکس نمیخوری! میگویی قبلاً میرفتی به بچهها درس میدادی، پس حالا چرا هیچ کاری نمیکنی؟»
راسکلنیکوف با اکراه و ترشرویی گفت: «یک کاری میکنم...»
«چه کار میکنی؟»
«کار...»
«چه کاری؟»
راسکلنیکوف درنگ کرد و با لحنی جدی جواب داد: «فکر میکنم.»
صلاح خوش خبر
اگر انسان در واقع پستفطرت نباشد ــ در کل، یعنی همهٔ نوع بشر ــ در این صورت بقیهٔ چیزها پیشداوری محض است، ترس تلقینشده، و هیچ مانعی نیست و درست همینطور هم باید باشد!...»
عبدالحفیظ محمدی
آدم اگر بخواهد کسی را خوب بشناسد، باید بهتدریج و با دقت او را زیر نظر بگیرد تا دچار خطا و پیشداوری نشود که اصلاح و رفع آن بعداً خیلی سخت میشود.
عبدالحفیظ محمدی
من نه تنها نمیخواهم حتی ذرهای سربار کسی باشم بلکه خودم میخواهم کاملاً آزاد باشم، دستکم تا زمانی که خودم تکه نانی و بچههایی مثل تو و دونچکا را دارم.
عبدالحفیظ محمدی
کسی که ذهن و روحش استوار و نیرومند است بر آنها حکومت خواهد کرد! کسی که زیاد جرئت به خرج دهد به چشم آنها حق دارد. کسی که بتواند به بزرگترین چیز تف کند قانونگذار آنها خواهد بود، و کسی که بیشترین جرئت را داشته باشد از همه محقتر است! تا حالا اینطور بوده و همیشه هم اینطور خواهد بود. فقط کورها ممکن است آن را نبینند!»
کاربر ۳۹۴۲۱۵۴
فهمیدم که این اتفاق هرگز نمیافتد، مردم هرگز عوض نمیشوند، و هیچکس نمیتواند آنها را از نو بیافریند، و به زحمتش نمیارزد! بله، این حقیقت است! این قانون آنهاست...
کاربر ۳۹۴۲۱۵۴
حجم
۷۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۳۶ صفحه
حجم
۷۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۳۶ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان