داستانهای کوتاه چوبک، آینه تمامنمای جامعهای عقبمانده و گندیده است با آدمهای توسریخورده و ذلیل و درمانده و ساقط و بیچارهای که غرق در ابتداییترین نیازهای جسمی و روانی خویشند و گرفتار سرنوشتی محتوم و تغییرناپذیر؛
شاهد
هدایت در روزگاری میزیست که استبداد و خفقان اجتماعی بر همه شؤون جامعه حاکم بود. آزادیخواهان، متواری یا در بند و شکنجه بودند و عامه مردم در جهل و فقر غوطه میخوردند، به همین دلیل بیزاری از زندگی و محیط نکبتزده در وجود هدایت ریشه کرده بود و از نظر بینش فلسفی گرفتار نوعی بدبینی شده بود که از آن به عنوان «یأس فلسفی» یاد میکنند. این بینش بدبینانه، سایه سنگین خود را بر اغلب داستانهای کوتاه او انداخته بود.
شاهد
تقریبا نیمی از داستانهای او با مرگ یا خودکشی شخصیتهای داستانها پایان میگیرد و کمتر از او میتوان داستانی سراغ کرد که بیزاری از زندگی و اندوه زدگی و اضطراب و دلهرههای روانی و فلسفی، نشانه خود را بر آن نزده باشد
شاهد