تنها سرزمین ما نبود که آلوده شده بود، ذهنهای ما نیز برای سالها مسموم شد.
Nana
مرگ، بیش از هر چیز در جهان هست. کسی توان گریز از آن ندارد. زمین، همگان را در خود فرو میبَرَد؛ مهربان و خشن و گناهکار، برایش یکی است. از این گذشته، در روی زمین، دادگری یافت نمیشود. تمام زندگیام، با درستی و درشتی کار کردم؛ امّا هرگز به عدالت و دادگری نرسیدم. خدا همه چیز را در آن بالا تقسیم کرده است. با گذشت زمان، از آنچه بهرهی من بود، هیچ باز نماند. جوان میتواند بمیرد و پیر باید بمیرد… توانِ جوانی و ناگزیری پیری.
Mamareza Alipour
در نیروگاه هستهای، آتشسوزی شده است. خیلی زود برمیگردم.
انفجار را نمیدیدم. فقط شعلههای آتش به چشم میخورد. آسمان را شعلههای نورانی و دودِ ناشی از سوختنِ قیرِ بامِ نیروگاهِ هستهای فراگرفته و بدجوری گرم بود.
ツAlirezaツ
وقتی ایمانت را از دست بدهی، دیگر در چیزی سهیم نیستی و یک رانده شدهای. دلیلی برای زندگیات وجود ندارد! اینگونه بود که به راز خودکشی پی بردم و آن را نوعی نشانه ادراک کردم.
Nana
امّا اوّل باید بیتجربگی و غفلت داشت تا پس از آن، دست به کارهای شگفتانگیز زد!
Farnaz Haji Abbass Oghli
مردم از اطراف، با ماشین و دوچرخه آمدند تا منظره را ببینند. نمیدانستیم که مرگ میتواند چنین زیبا باشد!
Farnaz Haji Abbass Oghli
کسی در اینجا اشاره نمیکند که اهل بلاروس است یا روسیه یا اوکراین. همگی، خودمان را «چرنوبیلی» مینامیم:
- من چرنوبیلی هستم.
انگار چرنوبیلیها، تافتههای جدابافتهاند؛ ملّتی نوین!
Farnaz Haji Abbass Oghli
تنها سرزمین ما نبود که آلوده شده بود، ذهنهای ما نیز برای سالها مسموم شد.
Farnaz Haji Abbass Oghli
«چرنوبیل مانند جنگِ جنگهاست. فراتر از هر ستیزی. جایی برای پنهان شدن وجود ندارد؛ نه در زیر زمین، نه زیر آب و نه در هوا!»
Farnaz Haji Abbass Oghli