امیر انطاکیه مجبور بود مثل سایر امیران منطقه موضعی انتخاب کند. اگر در اردوگاه بازندهها باشد، مرگ، یا دستکم حبس و مغضوب شدن، در انتظار او است. اگر بخت مساعد باشد و اردوگاه برندهها را انتخاب کند، چند صباحی از ثمره پیروزیاش برخوردار میشود، چند کنیز زیباروی برای جایزه دریافت میکند، تا آنکه بار دیگر در نزاعی جدید درگیر شود و در آن زندگیاش به خطر بیفتد. برای دوام داشتن باید روی اسب خوب شرطبندی کرد و نباید همیشه برای شرطبندی روی همان اسب اصرار ورزید. هر اشتباهی مرگبار است، و امیرانی که در رختخوابشان میمیرند نادرند
fatemeh
اما، فرنگیها برای غلبه بر کمبود نیروی انسانیشان، سالهای طولانی از سلاحی به مراتب مهلکتر از قلعههای نظامی برخوردار خواهند بود: رخوت دنیای عرب.
fatemeh
یک فدایی حشاشین وارد خیمهاش میشود، ضربه خنجری به سرش میزند. خوشبختانه سلطان از زمان آخرین سوءقصد از خودش مراقبت میکند و زیر فینهاش یک کلاه زرهی میپوشد. ضارب، آنگاه، ضربههایی به گردن قربانیاش میزند. اینجا هم ضربه خنجر اثر نمیکند. درواقع، صلاحالدین لبادهای از پارچه ضخیم به تن دارد که در ناحیه گردن با بافتی زرهی تقویت شده است. یکی از امیران ارتش به کمک میآید، خنجر را با یک دست میگیرد و با دست دیگر ضربهای به باطنی میزند که به زمین میافتد. صلاحالدین، هنوز فرصت برخاستن پیدا نکرده بود، که آدمکش دوّمی به رویش خیز برمیدارد، سپس سوّمی. اما دیگر محافظان رسیدهاند و مهاجمان قتلعام میشوند. یوسف هراسان، تلوتلوخوران از خیمه خارج میشود و متحیر است که باز هم صدمهای ندیده است.
fatemeh