بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به میچکا که روز و شب ها پشت پنجره ام بود | طاقچه
تصویر جلد کتاب به میچکا که روز و شب ها پشت پنجره ام بود

بریده‌هایی از کتاب به میچکا که روز و شب ها پشت پنجره ام بود

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأی
۱٫۰
(۱)
گفتم که معلم بودم مثل درختی پیر و شادیِ خاموش برگ‌هایم بر تنهایی چوبین نیمکت‌ها می‌نشست
کاربر حسن ملائی شاعر
نوشتن از تو تعارف ماه یک گلِ سرخِ سپید به شهرها، به فصل‌ها، به انسان
کاربر حسن ملائی شاعر
تورق بی‌پایان صفحات سرگذشت
Bibliophilia
استلّا استلّای مغرورِ سرد از میان دهلیزها برگشت از روی شانه‌اش گفت چه‌قدر پیر شده‌ای
کاربر حسن ملائی شاعر
روزها به کار می‌رویم و با تاکسی‌ها که تکه‌های بدن شهر را در خیابان‌های مأیوس می‌چرخانند دوستی‌های پوسیده داریم
کاربر حسن ملائی شاعر
زیر پایت رد ادرارت امضای جسدی کارتن‌خواب بود پای کاغذ مچالهٔ تهران
کاربر حسن ملائی شاعر

حجم

۴۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۴۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان