بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شرق بنفشه | طاقچه
تصویر جلد کتاب شرق بنفشه

بریده‌هایی از کتاب شرق بنفشه

انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۵از ۱۱ رأی
۲٫۵
(۱۱)
توی دنیا هر چیزی، جایی، عوضی دارد. هر جا که مردی، مردانگی کند، جایی، مردی می‌ترسد. هر جا کینه‌ای زخم بزند، جایی عشقی پیدا می‌شود.
arghavan
مضحک است این دنیایی که کورکورانه خودش را تغییر می‌دهد. کجا می‌رود؟ چه می‌کند؟ خوش ندارم بوی گند ماشین‌ها را. خوش ندارم این درخت‌های بیمار و خاک‌گرفته کنار خیابان را. مفلوکند، و این آدم‌های پیاده‌روها... چه می‌دانند از من و عشقی که ساخته‌ام؟
arghavan
کجا هست توی این دنیای بزرگ که من بتوانم بدون ترس، سیری نگاهت بکنم و بروم. بروم، همین طور با خیال صورتت بروم و نفهمم به بیابان رسیده‌ام.
arghavan
صدایت... صدایت تماس مردد سرشاخه‌های بید بود بر روانی آب زلال جوی.
arghavan
بانو، حالا در خودم آن توانایی را حس می‌کنم که کلام را به رشته رگ‌هایت شعر کنم. این همه سال انتظار کشیده‌ام و یک کلمه را هم در زنجیر شعر نینداخته‌ام تا چنین روزی برسد. در ستایش تو و در ستایش عشقمان زیباترین شعرها را منتظر باش بانو.
arghavan
وقتی ترس تمام بشود عشقت گل می‌کند. وقتی حس نکنی یک شبح کنارت نشسته سر کیف می‌آیی. همین حالا اگر دلش را داری... نترس از او، قبول کن.
a.n.s.u
اگر خواستی، با همین رمزِ خودم برایم چیزی بنویس. هر چی به جز تسلیت. باقی بقایت.» من، هیچ وقت کنار گوری حتا قدم هم سست نکرده‌ام. مرده‌ها در خاک تنها نیستند. به وصال درنگ بر وصال‌ها رسیده‌اند. وقتی فرصت کم است، بهتر آن که ناز نرگس‌های نزدیک‌بین و بی‌افق را خرید، سپرد به جوانی خُرد خِرد و راز ندیده که فقرش نمی‌گذارد تلخی شهود جسم را بر هزار و یک بستر بچشد. اما از نفس آن خام، سپیدی موهایم، مو به مو به یاد سیاهی شباب می‌افتاد. روی زیبایی دیدم. پرسیدم: «خانم اسم شما ارغوان نیست؟» هنوز عطر حلول بیست سالگی را در هاله‌اش داشت. گفت: «نه.» گفتم: «ارغوان هستی، نمی‌دانی.» چون صدایش مثل غزلی بود، قافیه‌اش، ردیفش «آه». انگار که دیوانه‌ای باشم نگاهم کرد.
کاربر ۸۸۲۰۸۶۴

حجم

۱۸۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۱۸۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان