جملات زیبای کتاب دالان بهشت | طاقچه
تصویر جلد کتاب دالان بهشت

بریده‌هایی از کتاب دالان بهشت

نویسنده:نازی صفوی
امتیاز
۴.۲از ۴۶ رأی
۴٫۲
(۴۶)
اگر از جانب معشوقه نباشد کششی کوششِ عاشق بی‌چاره به جایی نرسد
فاطمه
گاهی آدم حاضر است هرچه دارد بدهد تا فقط چند ساعت بی‌خبر و رها از قید چیزهایی که آزارش می‌دهد، در سکوتی محض آرامش بگیرد. همان موقع‌هاست که خواب به داد آدم می‌رسد، و اگر مثل علاج کامل نباشد، لااقل مثل مُسکنی قوی دردها را در زمان حال از آدم دور می‌کند. آن روز خواب برای من با همه آشفتگی‌اش این طور بود. فراموشی و فرار از زمان حال.
malihe
زن و شوهر ریشه زندگی هستن، بچه‌ها برگ و بار، برگ هم یک روز به شاخه‌س یک روز نیست، اصل ریشه‌س. ریشه که باشه و درخت سرِ جا، برگ و بار هم دوباره سرجایش برمی‌گرده
malihe
هوای کوی تو از سر نمی‌رود ما را غریب را دل سرگشته با وطن باشد
زینب:)
زن همیشه عاشق قدرتِ مرد می‌شود و در نهانِ وجود خودش نمی‌تواند به مردی عشق ورزد که به قدرتش ایمان ندارد
malihe
چه خانواده خوشبختی بودیم، کاش در همان سال‌ها زمان متوقف شده بود. آدم وقتی کوچک و جوان است دلش می‌خواهد بدود و زودتر به آینده برسد، از بس عجله دارد درست نمی‌بیند که دوروبرش چه خبر است و افسوس، قدر لحظه‌ای را که می‌گذراند،
malihe
حرف‌های آقایون گوش نده، نصف بیش‌تر اعتماد به نفسشون‌رو از ضعیف دونستن خانم‌ها تأمین می‌کنن.
malihe
وقتی حرص پول آدم‌هارو گرفت و چشم و همچشمی زیاد شد و دنباله‌اش تجمل، این شد که می‌بینی، دل‌ها فاصله گرفت، انگار هرچی خونه‌ها جدا و بزرگ‌تر شد، دل‌ها کوچک‌تر و نظرها تنگ‌تر شد
malihe
می‌شود. مقصود خداوند از عقد و ازدواج به اسارت درآوردنِ دیگری نیست؛ برای محبت حریمی آسمانی قائل شدن است، نه اجباری برای تحمل.
malihe
خدایا، اگر طاقت نیاورم؟ اگر دوباره اختیار از دست
زهرا حسینی
خدا کنه بدی‌هایی که آدم می‌کنه، ریشه‌اش از نادانی باشه، نادانی‌رو هم خدا می‌بخشه، هم بنده خدا. ولی بدی‌هایی که از سر بدذاتی و قصد و غرض است، نه قابل بخشش است نه گذشت.»
malihe
امّا، زندگی معطل درماندگی‌های ما نیست، می‌گذرد و در گذر روزها بزرگ‌ترین مصیبت‌ها از تو دور می‌شوند و متعلق به گذشته. تا هستی و نفس داری، مجبوری دوباره به زندگی برگردی، ببینی و بفهمی و تحمل کنی. درد از بین می‌رود؟ از عظمت مصیبت و فاجعه کم می‌شود؟
malihe
هیچ حسی توی این دنیا قشنگ‌تر از این نیست که بدانی به کسی تعلق داری و برای کسی عزیزی. این‌که آدم بداند یک نفر به او فکر می‌کند، یک نفر دوستش دارد، انگار وجود آدم را برای خودش هم عزیز و دوست‌داشتنی می‌کند و من آن روز این حالت را داشتم. برای اولین‌بار این حس شیرین را تجربه می‌کردم،
malihe
ولی کجا آدم قدر نعمتی را که دارد می‌داند؟! خصلت آدمیزاد این است، به دنبال آنچه ندارد می‌دود و آنچه دارد اصلاً نمی‌بیند و به داشتنش مثل یک حق طبیعی عادت می‌کند؛ مثل دستش، مثل نفس کشیدن، مثل چشم‌هایش و مثل همه واقعیت‌های حیاتی زندگی که چون همراهِ آدمند برایش عادی می‌شوند و بی‌ارزش، مگر این‌که از دستشان بدهد!
malihe
هیچ چیز برای یک زن تلخ‌تر از این نیست که جسمش را، بدون حس کردن نیازهای روحی‌اش، تصاحب کنند و این اشتباهی است که در طول قرون بارها و بارها تکرار و نادیده گرفته شده. من این حقیقت را سال‌ها بعد فهمیدم، وقتی که دیگر دیر شده بود. فهمیدم که جزو معدود زن‌های خوشبختی بوده‌ام که مردش ذره ذره روحش را تصاحب می‌کند. خودم را می‌خواست نه جسمم را، و این بود که مرا بیش از پیش به محمد وابسته می‌کرد. امنیت خاطری که او با رفتارش در من به وجود آورد
malihe
‌نیازی بیش از حد باعث تباهی می‌شود. چون وقتی همه چیز آماده است و آدم از داشتنش مطمئن است، اعتماد به نفس احمقانه‌ای به وجود می‌آید که انسان را از بین می‌برد. سیری زیاد، اگر باعث ترکیدن نشود، لااقل باعث بیماری است.
malihe
عشق تماس مستقیم دو روح است که، بین تمام ارواح این عالم، همدیگر را می‌شناسند و در هم حل می‌شوند. نه آن هوس غرق در شهوتی که باعث کشش جسم‌ها به سوی هم و بروز شور و التهابی زودگذر می‌شود و برخی آدم‌ها در اشتباهی محض آن کشش را عشق می‌پندارند
malihe
تا زمانی که روزگار به جبر چشم‌هایم را بینا و گوش‌هایم را شنوا کرد و وقتی فهمیدم لذت بردن از نادانی، بهایی بسیار گزاف دارد که خیلی دیر شده بود.
malihe
زن و شوهر ریشه زندگی هستن، بچه‌ها برگ و بار، برگ هم یک روز به شاخه‌س یک روز نیست، اصل ریشه‌س. ریشه که باشه و درخت سرِ جا، برگ و بار هم دوباره سرجایش برمی‌گرد
malihe
معنای عشق فرمانروایی بی‌چون و چرا بر دیگری نیست، حتی اگر با بزرگواری او این فرمانروایی ممکن شود، و معنای دوست داشتن، در بند کشیدن و مالک مطلقِ دیگری بودن نیست. سلاحِ اشک و ناز کردن و قهر و رفتارهای کودکانه از حد که بگذرد، درست بر عکس عمل می‌ک
malihe
نظام این دنیا بر پایه درک و فهم و شعور بنا شده و برپاست؛ عدم درک و بی‌شعوری و کم‌عقلی در هر مرحله‌ای از زندگی، از معمولی‌ترین روابط گرفته تا عشق‌های آتشین و ریشه‌دار، اگر مستمر و دائمی بشود، قاتلِ رابطه و عشق و دوستی است
malihe
دوران‌های خوش زندگی که با سرعتِ باد می‌گذرند و درست بر عکس ایام تیره‌روزی که انگار زمان، سلانه سلانه و از سر صبر می‌گذرد و عجله ندارد.
malihe
من هم آن روزها نادانی بودم که نمی‌دانست نادان است و به آنچه بودم راضی بودم و این بود که با سر به زمین خوردم و دیگر قد راست نکردم. بله، وقتی جهالت، حسادت و حماقت درهم آمیزند برای ویران کردن دنیا هم کافی است، چه برسد به زندگی.
malihe
من مثل همه آدم‌هایی که زندگی زناشویی را به چشم میدان جنگ می‌بینند و سعی دارند نه فقط مغلوب نشوند بلکه حتما پیروز باشند و در این کشمکش گور محبت و عشق را با دستشان می‌کنند، در دره‌ای که با دست خودم کندم، سقوط کردم. چون نمی‌فهمیدم برای جنگ با مشکلات و ناخواسته‌ها نباید زندگی زناشویی را به جبهه‌ای دیگر تبدیل کرد. چرا که این طور زورآزمایی نفس آدم را می‌برد و از پا می‌اندازد. انگار وسط کارزاری گیر بیفتی که نه از دشمن مطمئن باشی، نه از دوست، و دلت شور هر دو طرف را بزند.
malihe
یعنی همان روش حقیرانه تمام آدم‌های ضعیف و ناچیز را در پیش گرفتم که خودشان را بزرگ می‌بینند و بزرگ می‌کنند و دیگران را خرد و کوچک تا تکانی به خودشان ندهند. چون نفی کردن آسان‌ترین راه است که آدم‌های حقیر به آن تن می‌دهند، کسانی که نمی‌خواهند بدانند و بفهمند و درک کنند
malihe
این که آدم همیشه خودش را طلبکار بداند، مرض بدی است و این مرض بدجوری یقه‌ام را گرفته بود و باعث شده بود همیشه خودم را طلبکار بدانم
malihe
بهانه‌های پوچ و جزئی و کوچک، وقتی با عدم درایت و درک، دست به دست هم می‌دهند و مرتبا تکرار می‌شوند، برای ویران کردنِ یک زندگی و یک عشق، کافی که هیچ زیاد هم هست. این بهانه‌های پوچ بود که سررشته زندگی ما را آن‌قدر به هم گره زد که باز کردنش دیگر برای خودمان غیر ممکن شد. چون تنش مداومی که این گره‌های متعدد و به ظاهر کوچک ایجاد می‌کنند به همان اندازه اختلافات بزرگ، خرد کننده و از بین برنده است.
malihe
رنج‌بردن باعث فهمیدن می‌شود و ذهن را به تلاش برای شناختن وا می‌دارد تا این‌که قواعد زندگی و تلخی و سختی را می‌شناسد و به درک و شعور می‌رسد. ولی وقتی به فهمیدن و درک رسیدی، از آن به بعد دیگر خودِ فهمیدن باعث رنجت می‌شود. دیگر هم از فهمیدنِ خودت رنج می‌بری، هم رنجِ فهمیدن آنچه دیگران درک نمی‌کنند و نمی‌فهمند و نمی‌بینند، به جانت نیش می‌زند و آزارت می‌دهد. ولی هر قدر در نادانی می‌شود در جا زد، در فهمیدن نمی‌شود. وقتی چشم‌هایت باز شد، دیگر نمی‌توانی آن را ببندی و خودت را به نفهمی بزنی،
malihe
با هر شدتی بخواهی از خاطره‌ای یا گذشته‌ات فرار کنی، با همان شدت آن را توی صورتت می‌کوبد و آزارت می‌دهد.
malihe
بهترین سال‌های عمرت، یکی مدام توی گوشت بگه که عزیزی، تو رو با بندبند وجود به خودش وابسته کنه، بعد مثل یک آشغال بندازدت دور، بی‌چاره و تنها با دردی توی دلت که تو برای هیچ کس نتونی بگی
malihe

حجم

۳۳۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۳۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۶۰,۰۰۰
تومان