او بالاخره، پیمان را رد کرد و بدینسان، مهمترین بخش جهان عرب را از امپراتوریاش جدا کرد.
کرومر از این تصمیم سلطان خوشحال بود چون امور مصر را در اختیار میگرفت و کشور را مجدداً قادر به بازپرداخت دیون خود میکرد. او بنا بر خصلت ذاتی، هنگام بازنشستگی اینگونه نوشت: «تاریخ گواه است که هرگاه یک قدرت متمدن روی یک کشور ضعیف در وضعیت بیفرهنگی یا نیمهمتمدن انگشت بگذارد، دیگر انگشتش را برنمیدارد.»
الف.
یک بار دیگر، اصل بازار آزاد در راستای اهدافش واقع شد. او به قوانین اسلامی احترام میگذاشت اما این را هم ابراز میداشت که اسلام موفق به ایجاد یک نظام اجتماعی مترقی نشده است. به عقیدهٔ او، مصر با وجود اسلام نمیتوانست یک جامعهٔ به معنای واقعی متمدن شود و در این مورد جایگاه زنان به تنهایی چنین امری را ناممکن میکرد، اما از طرفی هم نمیخواست مصریان از دین خود دست بکشند. او حس میکرد مصریان اروپازدهٔ منفور او «عموماً ندانمگو» هستند. او به تلاشهای محمد عبده که بعدها مفتی اعظم مصر شد برای انجام اصلاحات و بهروز کردن نظام آموزش در مسجد بزرگ الازهر قاهره روی خوش نشان میداد اما این تلاشها را بیثمر میدانست چرا که «اسلامی که اصلاح شود دیگر اسلام نیست.»
الف.
تنها یک چیز قطعی بود: انقلاب اسلامی ایران برای همیشه چهرهٔ خاورمیانه را تغییر نمیداد. این کار فراتر از قدرت آیتالله خمینی بود و قطعاً از دست رهبران پس از او نیز کاری ساخته نبود. ایران بهعنوان نمایندهٔ اسلام شیعی مبارز میتوانست کم و بیش روی وفاداری قطعی بسیاری از شیعیان لبنان و حمایت پنهانی اقلیتهای شیعه در کشورهای عربی خلیج فارس حساب کند.
ایران با ۵۵ میلیون نفر جمعیت و واقع شدن در نقطهای استراتژیک همچنان قدرت بزرگی در خاورمیانه است و تمام دولتهایی که منافعی در این منطقه دارند مشتاق مراوده با تهران هستند. اما قدرت نفوذ ایران بر وقایع برونمرزی کمتر از دوران شاه است.
الف.