بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب موشی به نام میکا | طاقچه
تصویر جلد کتاب موشی به نام میکا

بریده‌هایی از کتاب موشی به نام میکا

نویسنده:مت هیگ
ویراستار:سمیرا امیری
امتیاز:
۳.۸از ۲۳ رأی
۳٫۸
(۲۳)
جرئت‌داشتن به معنای نترسیدن نیست. جرئت‌داشتن یعنی ترسیدن و بااین‌حال جلورفتن،
محمد
«به آسمون شب فکر کن. اگه همه‌جا تاریک نباشه ستاره‌ها دیگه نمی‌درخشن، مگه نه؟»
محمد
«حقیقت اینه که اگه تمام زندگی‌ت نگران این باشی که مردم درباره‌ت چی فکر می‌کنن هیچ‌وقت خوشحال نمی‌شی.
محمد
زندگی فقط اون چیزهایی نیست که برات اتفاق می‌افته. مهم اینه که تو چه‌جوری به اون اتفاق‌ها واکنش نشون می‌دی.
محمد
گاهی وقت‌ها شجاعانه‌ترین کار اینه که همون چیزی باشی که واقعاً می‌خوای.
فاطمه ناجی
حقیقت اینه که قرار نیست همه از ما خوششون بیاد. قرار نیست هرکسی که ما رو می‌شناسه همیشه بهترین‌ها رو برامون بخواد. و قرار نیست همه ما رو درست‌وحسابی بشناسن. اگه کسی قراره از ما بدش بیاد، خب بذار بدش بیاد. اگه برای اون چیزی که واقعاً هستی ازت بدشون بیاد بهتر از اینه که برای چیزی که نیستی دوستت داشته باشن. تظاهرکردن به چیزی که نیستی واقعاً خسته‌کننده‌ست.
فاطمه ناجی
حقیقت اینه که اگه تمام زندگی‌ت نگران این باشی که مردم درباره‌ت چی فکر می‌کنن هیچ‌وقت خوشحال نمی‌شی.
Sara Ahmadi
فهمید که جرئت‌داشتن به معنای نترسیدن نیست. جرئت‌داشتن یعنی ترسیدن و بااین‌حال جلورفتن، ایستادن مقابل کسی که هزاربرابر از خودت بزرگ‌تر است، و کمک‌کردن به دوستی که در دردسر افتاده.
پرنیان
‫غیرممکن‌بودن درواقع یه امکانه که تو هنوز درکش نکرده‌ای.
Sara Ahmadi
خوشحالی هیچ ربطی به اتفاق‌های خوب یا بد نداره.
فاطمه ناجی
«حقیقت اینه که اگه تمام زندگی‌ت نگران این باشی که مردم درباره‌ت چی فکر می‌کنن هیچ‌وقت خوشحال نمی‌شی.
فاطمه ناجی
«خب، می‌تونم این اطمینان رو بهت بدم که احتمال داره اتفاق‌های وحشتناکی بیفته.» «چه عالی.» «اتفاق‌های وحشتناک همیشه می‌افتن.» «ممنون!» «ولی اتفاق‌های خوب هم می‌افتن. چون زندگی دقیقاً همینجوریه. باید بد رو ببینی تا بفهمی که خوب چیه. باید تاریکی رو ببینی تا روشنایی رو درک کنی.» میکا یاد مزهٔ پنیر اورگا بورگا افتاد. آن پنیر هم درست مثل زندگی پر از حس‌های متفاوت بود. پری راست‌گو ادامه داد: «به آسمون شب فکر کن. اگه همه‌جا تاریک نباشه ستاره‌ها دیگه نمی‌درخشن، مگه نه؟»
فاطمه ناجی
چند وقت پیش یه پری رو می‌شناختم که تو دریاچه‌های شرقی زندگی می‌کرد و بدشانس‌ترین پری‌ای بود که می‌تونی تصور کنی. اون واقعاً بدشانس بود. یه‌بار توی یه چاله سقوط کرد و بال‌هاش شکست و یک هفتهٔ تمام اونجا گیر افتاد، ولی کل اون مدت داشت ترانهٔ قدیمی پری‌ها رو می‌خوند: من یه پری شادم، یه پری خیلی شاد، آره، خیلی خیلی شادم! و یک لبخند گنده هم روی صورتش بود. فکر کن! درست تهِ چاله! و اینجوری شد که پیداش کردن، چون وقتی داشت شعر می‌خوند صداش رو از زمین‌های اطراف شنیده بودن.» و بعد آهی کشید و ادامه داد: «پس حالا دیدی دوست کوچولوی من. زندگی فقط اون چیزهایی نیست که برات اتفاق می‌افته. مهم اینه که تو چه‌جوری به اون اتفاق‌ها واکنش نشون می‌دی. و خب تو مثل من نیستی، و طلسم نشدی که تا آخر عمرت همیشه یه‌جور باشی. می‌تونی هر لحظه تغییر کنی. می‌تونی حقیقت رو بگی و بعدش دروغ، و بعد دوباره حقیقت رو بگی. می‌تونی دلواپس باشی و بعدش آروم بشی. ترسو باشی و بعدش شجاع بشی.
فاطمه ناجی

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۵۰۰
۲۰,۶۵۰
۳۰%
تومان