اسمش را عوض میکند و میگذارد دایانا، موهایش را کوتاه میکند، با گروه متفاوت و خشنتری از دوشیزگان شکارچی نشستوبرخاست میکند، خودش را میچسباند به هکاته و ماه و رسماً کارهایش عجیبوغریب میشود.
za za
مرگ هم بخشی از زندگیه. باید قبولش کنی. اگه مرگ نباشه، زندگی مفهومش رو از دست میده.
M
حالا که دیگر از قفس میلههای فلزی خبری نبود، فهمیدم واقعاً باعث میشد از لحاظ روانی احساس امنیت کنم. دستکم میتوانستم وانمود کنم درون سازهای ایمن هستم، نه اینکه مثل دیوانهها بدون تجهیزات ایمنی از برجی عظیم بالا میروم.
کاربر ۸۷۰۲۷۱۰
اشتیاق مگ برای استفاده از رندهپنیر و نگاه حریص باستر باعث میشد کمکم احساس کنم یک بشقاب پاستا هستم.
کاربر ۱۶۲۰۱۴۴