بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هزار نامه عاشقانه | طاقچه
تصویر جلد کتاب هزار نامه عاشقانه

بریده‌هایی از کتاب هزار نامه عاشقانه

نویسنده:شوتاب گنگور
امتیاز:
۲.۷از ۱۳ رأی
۲٫۷
(۱۳)
در عشق واقعی عشاق یکدیگر را به پیشرفت تشویق می‌کنند و به دلایل خودخواهانه جلوی آن را نمی‌گیرند.
یك رهگذر
همیشه فکر می‌کنیم که می‌دونیم خودآگاهی چیه، اما کلِ عمرمون ناآگاهانه زندگی می‌کنیم چون صرفاً از دونستن این حقیقت ساده امتناع می‌کنیم: هر لحظه‌ای که پیش روی ماست فقط یک لحظه نیست، یه فرصته تا خودمون رو یه قدم جلوتر ببریم.
° S A J J A D °
انسان بزرگ کسی نیست که بتوان بزرگی‌اش را اثبات کرد، بلکه کسی است که بزرگی‌اش را نمی‌توان زیر سؤال برد، زیرا اثبات به بحث نیاز دارد، بحث به پرسش‌کردن، و پرسش‌کردن مستقیماً به وجود عیب، عذر و بهانه و کاستی اشاره دارد.
° S A J J A D °
«تا زمانی که فراموش نشدی، جاودان می‌مونی؛ اون لحظه‌ای می‌میری که هیچ‌کس دیگه یادش نیست تو وجود داشتی.»
یك رهگذر
تو فرشته‌ای هستی که با لبخندت می‌توانی این جهان را ویران کنی و دنیای بهتری بسازی.
یك رهگذر
«زیبایی در عمل درست و در رضایتیه که کسی از اون عمل دریافت می‌کنه. در فکر نیکه. در اعتقادها و نظرهای درسته. زیبایی در زحمته، در طغیانه. زیبایی، قربان، در عشقه.»
یك رهگذر
اگه به انسان‌ها اون چیزی رو بدن که دقیقاً آرزوش رو دارن، نمی‌تونن براساس تعریفِ زندگی شاد، خوشحال باشن، چون ما این‌طور آفریده شدیم، به‌صورت غریزی باید جایی مابین آرامش و آشفتگی تعادلمون رو حفظ کنیم. همهٔ ما به مشکلات احتیاج داریم تا سلامت روانمون حفظ بشه.
یك رهگذر
اگر می‌خواهی به جست‌وجوی شادی بروی، خیرخواهانه کمک کن. اگر دوست داری ثروتمند باشی، پس زحمت بکش. اگر خواهان موفقیت هستی، آن‌وقت هنرِ صبوربودن را خوب بیاموز. اگر می‌خواهی به دنبال حقیقت باشی، بنابراین به عقلت گوش بده، هرگز به قلبت گوش نسپار. و اگر دلت خواست عشق را پیدا کنی، آن‌موقع، فرشتهٔ من، مرا به خاطر بیاور.
کاربر ۵۲۰۷۸۴۵
ای‌کاش قادر بودم به تو بگویم گاهی تا چه اندازه غمگینم و از ترس این‌که مبادا این لحظه آخرین لحظه‌ام باشد، در تک‌تک ثانیه‌ها دلم برایت تنگ می‌شود.
یك رهگذر
«عشق مرتبه‌ای از سرگرمیه که بین دو نفره. هر چی این سرگرمی بیشتر بمونه، آدم‌ها عاشق هم می‌مونن؛ اما به‌محض این‌که سرگرمی از بین می‌ره یا کم‌رنگ‌تر می‌شه، هر دو نفر ناخودآگاه دنبالِ شریک‌های دیگه می‌گردن تا اون سرگرمی‌ای رو بازیابی کنن که یه زمانی با شریک خودشون داشتن و شخصاً می‌خواستنش.»
یك رهگذر
فکر می‌کنی چرا زن‌بازها این‌قدر موفق‌ان؟ دلایل زیادی داره. اما یکی از مهم‌ترین دلایلش اینه که من هرگز رابطه رو با یه دختر اون‌قدر ادامه نمی‌دم که سرگرمی رابطهٔ ما از بین بره.
یك رهگذر
احساسات عزیزترین و اولین دارایی انسان است که با بدنِ او دفن و به فراموشی سپرده می‌شود.
Nova
اگرچه من انسانی عادی هستم، عشقم به تو اندازهٔ عشق پادشاهان بزرگ به سرزمینشان است؛ مانندِ عشق یک کشیش به شاگردش، خدا به مخلوقاتش، هوا به آسمان، باد به کوه، زمین به خاکش، رودخانه به ساحلش: عشق من در هر شکلی از طبیعت وجود دارد و قلبم تو را می‌خواهد.
یك رهگذر
حتی یک لحظه نگاهِ تو همهٔ آرزویم را، که قربانی دوست داشتن تو شده است، برآورده می‌کند.
یك رهگذر
ساده می‌گویم دوستت دارم. تو را هر لحظه دوست دارم؛ تو را با هر کلمه‌ای که از عشق حرف می‌زند، دوست دارم؛ تو را در نت‌های موسیقی دوست دارم؛ و حتی وقتی نمی‌خواهم دوستت داشته باشم، بیشتر دوستت دارم.
یك رهگذر
من اعتقاد داشتم قدرت یک انسان همیشه می‌تواند مسیر افکارش را تغییر دهد؛ اما رودخانه‌ای که جاری است هرگز نمی‌تواند داستانِ آبی را که در بطنش جریان دارد بازگو کند و عشق این‌چنین است: ارادهٔ یک فرد نمی‌تواند آن را شکست دهد یا بر آن غلبه کند.
یك رهگذر
تا زمانی که یک انسانِ شرور نقابِ خیرخواهی به صورت می‌زند، نه‌تنها از لحاظ فرهنگی و اجتماعی در جامعه پذیرفته می‌شود، بلکه در میان دیگر نقاب‌داران که قشر حاکم را تشکیل می‌دهند و مسئول سلامت و آسایش جامعه هستند، محترم است و اعتبار دارد- اساس بر این است که همه نقاب می‌زنند. اما همان انسان شرور اگر با نوعی روشن‌بینی حقیقی یا هر تمایل دیگری به راه درست هدایت شود و تصمیم بگیرد نقابش را بردارد و ذات حقیقی خود را به دنیا نشان دهد تا صرفاً همه را با واقعیت آشنا کند، به لکهٔ ننگی تبدیل می‌شود که به‌شدت تحقیرش می‌کنند. خردِ جامعه این است.
یك رهگذر
یه نویسنده یا فیلسوف واقعی برای کسی می‌نویسه که نه‌تنها معنی کتاب رو می‌فهمه، بلکه قلبِ آفرینندهٔ کتاب رو هم به‌درستی درک می‌کنه؛ همون کسی که مقدر شده نویسنده یا فیلسوف بزرگ بعدی زمان خودش بشه.
یك رهگذر
«در زن چه‌چیزی هست که می‌شود دوست نداشت؛ اگر جوابی برایش بیابی، دیگر هرگز عاشق نمی‌شوم.»
یك رهگذر
همیشه این را به خاطر داشته باش: حتی بزرگ‌ترین انسان‌هایی که این دنیا تاکنون به خود دیده، به رقابت، شهوت، غرور و جاه‌طلبی‌های شخصی آلوده بوده‌اند.
یك رهگذر
«می‌دونی چرا به خدا اعتقاد داری؟ چون با یه ترس خیلی شدید توی قلبت به دنیا اومدی. تو یه انسانی با حس ناامنی که به محافظت و هدایت از یه منبع ماوراءالطبیعی محتاجی. جرئت نداری به خودت ایمان داشته باشی و به‌خاطر همین هم هر دفعه شکست می‌خوری دنبال یه چیزی هستی که گردنِ اون بندازی، زمان، ستاره‌ها، سرنوشت و چیزهای دیگه. هر دفعه هم موفق بشی، همون عناصر رو تحسین می‌کنی، زمان، ستاره‌ها، سرنوشت و مزخرفات دیگه. تو به یه قانونِ اخلاقی احتیاج داری، چون نمی‌تونی جلوی خودت رو بگیری. بنابراین لازمه برای اصطلاحاً گناه‌هایی که خیلی آگاهانه می‌خوای انجامشون بدی از یه مجازات بترسی.»
یك رهگذر
«تو خودت رو خوب‌تر و بالاتر از اون گناهکارهای دوروبرت می‌دونی، چون می‌خوای نشون بدی که داری کار درست رو انجام می‌دی، اما عمیقاً درونت از حقیقت آگاهی: تو انتخاب نمی‌کنی که یه آدمِ خوب باشی، تو این کار رو می‌کنی چون جرئت نداری گناهکار باشی؛ و دین یه بهانه است که بهت کلی فرصت می‌ده تا بزدلیت رو به درستکاری تبدیل کنی. تو به بخشش خدا محتاجی چون هیچ خودی توی تو وجود نداره، اگرم چیزی باشه، کاملاً برات غریبه‌س.»
یك رهگذر
«تو رو وجدانت هدایت نمی‌کنه. هرگز به فکرِ اصلاحِ اشتباهاتی که کردی نمی‌افتی چون فقط دنبالِ بخششِ خدایی. تو به بخشش از یه منبع بیرونی احتیاج داری، برای این‌که هیچ خودی نداری که بهش تکیه کنی، و دوباره هرچیزی هم که هست، از بالا تا پایین پر از گناهه. تو به خدا محتاجی چون یه گناهکاری و روزی که مجبوری گناهات رو پاک کنی می‌خوای مطمئن بشی یک جای مقدس وجود داره که پاکت می‌کنه؛ می‌خوای یادت باشه که رستگاری وجود داره. می‌خوای کار خوب بکنی چون بعد از مرگت بهشت رو می‌خوای. می‌دونی چرا؟ تو به خدا ایمان نداری؛ بهش محتاجی. به‌خاطر خودت خدا رو لازم داری. دعا و پرستشت فقط برای شکرگزاری نیست.»
یك رهگذر
ذهنِ انسان براساس خواسته‌های ناخودآگاه عمل می‌کنه، که آدم‌ها چیزی درباره‌ش نمی‌دونن و دربارهٔ اون موارد آگاهانه و ظاهری هم، که فکر می‌کنن واقعاً بهشون احتیاج دارن، چیزی نمی‌دونن.
یك رهگذر
و حتی وقتی نمی‌خواهم دوستت داشته باشم، بیشتر دوستت دارم.
Nova
من نمی‌توانم از دوست‌داشتنت فرار کنم، هر اندازه هم تلاش کنم، نمی‌توانم از دوست‌داشتنت دست بردارم. پس می‌گذارم این درد من را خفه کند و این نالایقی مرا عذاب دهد.
Nova
عشق، کسی که هیچ اصول و مجموعه قوانین رفتاری برای اجرای اساسی‌ترین برنامه‌ها در زندگی‌اش ندارد، درنتیجه دغدغه‌های بی‌اهمیتش با هم بیشترین اهمیت را پیدا می‌کنند؛ آن شخص بی‌صدا نیست‌ونابود می‌شود.
Nova
اگر مرگ را بپذیری، نمی‌تواند تو را بکشد اما اگر آن را قبول نکنی، ترسش هر روز تو را خواهد کشت.
Nova
یک، وقتی کسی که دوستت داری داغونت کنه خیلی دردناکه؛ دوم، چون عزیز آدم هیچ‌وقت از قصد چنین کاری نمی‌کنه، پس این کار رو ندونسته انجام می‌ده. توی این مورد، فکر می‌کنی آیان داره چی کار می‌کنه؟ با نشون‌ندادن چیزی که داره تحمل می‌کنه، از آنا محافظت می‌کنه.
Nova
«فقط یه چیز وجود داره که عشق رو شکست می‌ده: دوست‌داشتنِ خود. از الان به بعد چیزی رو که می‌خوای بگی یا احساسی رو که داری سرکوب نکن، برعکس اغراق کن. توهین نکن ولی نشون بده. واقعیت رو بهش بگو. توی هر فرصتی که پیش می‌آد بهش بگو کارهاش چقدر احمقانه‌س. توی یه هفته بدون اشک و حرف و ماتم ازت جدا می‌شه.»
Nova

حجم

۱۷۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۷۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان