جملات زیبای کتاب و دست هایت بوی نور می دهند | طاقچه
تصویر جلد کتاب و دست هایت بوی نور می دهند

بریده‌هایی از کتاب و دست هایت بوی نور می دهند

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۲ رأی
۴٫۵
(۱۲)
دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرورفته‌ای در کلمه‌ای انگار در عین در شین در قاف در نقطه‌ها.
کاربر ۷۸۸۱۴۴۲
می‌بویم گیسوانت را تا فرشته‌ها حسودی کنند. شانه می‌زنم موهایت را تا حوری‌ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا. شعر می‌گویم برای تو تا کلمات کیف کنند مست شوند بمیرند.
mim._.ebrahimi
دیری است ـ بی دلیل ـ ایمان آورده‌ام به چشم‌هایت.
میرزا ابراهیم
وقتی که دل دست‌هایم تنگ می‌شود برای انگشتان کوچکت آن‌ها را می‌گذارم برابر خورشید تا با ترکیبی از کسوف و گرما دوری‌ات را معنا کنم.
parimah ahmadi
آن مرد زن دارد و دیابت و هفت بچه و فشار خون و تاکسی دارد و پانزده ساعت در شبانه‌روز کار می‌کند و عینک ذره‌بینی دارد و هفته‌ای چهار بار می‌میرد.
zeinabb
می‌بویم گیسوانت را تا فرشته‌ها حسودی کنند. شانه می‌زنم موهایت را تا حوری‌ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا. شعر می‌گویم برای تو تا کلمات کیف کنند مست شوند بمیرند.
zeinabb

حجم

۲۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹ صفحه

حجم

۲۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان