جملات زیبای کتاب آهسته آهسته برایم بخوان | طاقچه
تصویر جلد کتاب آهسته آهسته برایم بخوان

بریده‌هایی از کتاب آهسته آهسته برایم بخوان

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز
۴.۰از ۹ رأی
۴٫۰
(۹)
مرگ سراغ همهٔ آدم‌ها می‌آید. هر کس به وقتش ولی تا قبل از آن‌که وقت موعود تو از راه برسد، مرگ بیکار نمی‌ماند. با مردن آدم‌های دیگر، بخشی از تو هم از تو گرفته می‌شود. انگار با بردن بقیه، تو را کم‌کم برای لحظهٔ مرگ خودت آماده می‌کند. ذره‌ذره از تو جدا می‌کند تا در انتها یک‌لا قبا جلویش بایستی و بگویی بیا، بیا و ببر.
سیده نرگس نظام‌الدین
آدم دلش که تنگ می‌شود، شبیه این است که یک خرس یا گرگ یا حیوان وحشی دیگری روی دو پا ایستاده باشد روبرویت و ناخن‌های تیزش را از قلب تا پایین دلت بکشد.
سیده نرگس نظام‌الدین
ادهم عزیزترین چیزی است که توی زندگی تجربه کرده‌ام و داشته‌ام اما روال زندگی این‌طور است که گاهی تو باید عزیزترین تجربه‌ات را بگذاری توی قلبت بماند.
گراناز
صدای ننه پیچید توی ذهنم. «تو حالا حالاها باید گریه کنی.» همسر خسرو هم باید حالا حالاها گریه می‌کرد. مرگ سراغ همهٔ آدم‌ها می‌آید. هر کس به وقتش ولی تا قبل از آن‌که وقت موعود تو از راه برسد، مرگ بیکار نمی‌ماند. با مردن آدم‌های دیگر، بخشی از تو هم از تو گرفته می‌شود. انگار با بردن بقیه، تو را کم‌کم برای لحظهٔ مرگ خودت آماده می‌کند. ذره‌ذره از تو جدا می‌کند تا در انتها یک‌لا قبا جلویش بایستی و بگویی بیا، بیا و ببر.
گراناز
آدم‌ها می‌روند یا زمانی مجبورند بروند اما درخت‌ها می‌مانند.
محبوب
وقتی می‌مُردم، به او فکر می‌کردم، به او که منتظرم بود و فروغ ماه حُسن بود. وقتی می‌مردم، همه‌جا ساکت و قرمز بود. ظهر بود. گرم بود. انگار هیچ‌کس توی خیابان چهل‌متری نباشد. با خودم فکر کردم دلم برایش تنگ می‌شود. «عزیزُم بیا بنشین دمی کن یاد مفتون... حالا که مو در زیر خاک امیدوارُم.»
گراناز
غم‌ها، مصیبت‌ها و احساس غربتم برگشته بود. یک چیزهایی هیچ‌وقت تمام نمی‌شوند.
گراناز

حجم

۱۳۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

حجم

۱۳۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

قیمت:
۷۸,۵۰۰
تومان