زندگی نیز خود سربیرنگ است. چه خوب بود خورشید برای ابد در اینجا ماندگار میشد!
پویا پانا
من چگونه میتوانم بدون دلشکستهشدن و تأثر خود را از دنیای باشکوهی که تخیلم باشد رها کنم، حفظ این دنیا یا دفن آن، هزاران بار دلشکستهترم میکند.
کافکا
پویا پانا
غرب، ابرقدرت منطق، ساماندهی، مکانیزهسازی است، و شرق، اغتشاش رمزگونه، خشونت و بیم و هراس مطلق...
پویا پانا
نیکولا آپولونویچ تازه موفق شده بود از مسائل پیش پا افتادهٔ خانوادگی و گرداب حماقتهایی که دنیا و زندگی نامیده میشد، رهایی یابد که پوچیگری از نو به مغزش یورش برد.
پویا پانا
من، نه که با شما، بلکه با خودم حرف میزنم. مخاطب من، نیستی است. با دیوارها و دیرکها حرف میزنم. به اندیشههای بقیه گوش نمیدهم. جز آن چیزی را که به خودم مربوط است نمیشنوم. مقاومت میکنم. انزوا تهدیدم میکند. تمام روزهای هفته خودم را زندانی کرده و سیگار میکشم.
پویا پانا
رفقایم، با نوشتهها و گفتههایشان
حق دارند مرا به باد استهزا بگیرند
میدانید که من بورژوا هستم،
و به دیگر سخن دموکرات.
پوشکین
پویا پانا
«روسیه دشت یخزدهای است که گرگها در آن تاختوتاز میکنند.»
پویا پانا