بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دن کیشوت (جلد اول) | طاقچه
تصویر جلد کتاب دن کیشوت (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب دن کیشوت (جلد اول)

۳٫۸
(۹۹)
اغلب اتفاق می‌افتد که انسان به جستجوی چیزی می‌رود و چیز دیگری پیدا می‌کند.
❤ محمد حسین ❤
نیکی در حق فرومایگان آب در هاون کوبیدن است
Mohamad Mahdavi
نمی‌دانم دروغ چگونه می‌تواند چنین ماهرانه فریب را بیاراید و به شکل حقیقت جلوه دهد.
shogun
من بایستی به حکم تجارب ممتد زندگی دانسته باشم که هرگز فرومایه بر سر پیمان خود نمی‌پاید مگر آن‌که وفای به عهد را به سود خود بداند.
shogun
بدان که هیچ مردی را با مرد دیگر فرق نیست مگر این‌که کاری برتر از مردم دیگر از او سربزند.
shogun
زیبایی در وجود زن نجیب به آتشی می‌ماند که از دسترس دور بماند و به شمشیری که در گوشه‌ای افتاده باشد. وقتی کسی به آن دو نزدیک نشود نه آتش می‌سوزاند و نه شمشیر می‌برد.
❤ محمد حسین ❤
«برای خود زندگی کردن و در غم خود بودن چیزی است که دن کیشوت آن را شرم‌آور می‌داند. اگر بتوان چنین گفت: او همیشه بیرون از خود و برای دیگران زندگی می‌کند. برای برادران خود و برای مبارزه با نیروهایی که دشمن بشرند زندگی می‌کند.»
معجزه ی سپاسگزاری
دن کیشوت گفت، تو مرد خردمندی هستی. ژینس گفت: و بدبخت نیز، زیرا بدبختی همیشه پا به پای خرد می‌رود.
shogun
«زن مانند شیشه شکننده است ولی نباید در مقام امتحان برآمد که می‌شکند یا نه، چون هر اتفاقی ممکن است بیفتد؛» «و چون شکستن آن متحمل است، جنون محض است که کسی خطر شکستن چیزی را متحمل شود که تکه‌های آن دیگر به هم جوش نخواهند خورد.»
❤ محمد حسین ❤
هیچ قفل و کلون و چفت و بستی نیست که بتواند دختر نو رسیده‌ای را به اندازه عقل خود او حافظ و نگهبان باشد.
Reza Haghighi
تعداد مردم ساده لوح به مراتب بیش از مردم روشن و فهمیده است
❤ محمد حسین ❤
«من ملوان عشقم و بی‌آن‌که امید رسیدن به بندری باشد بر اقیانوس عمیق آن قایق می‌رانم.»
shogun
رنج‌های پی‌درپی و مافوق طاقت حافظه کسانی را که در معرض آن رنج‌ها قرار می‌گیرند زایل می‌سازد.
Reza Haghighi
خوش آن عصر میمون و آن قرن همایون که پیشینیانش عصر طلا می‌خواندند، و این نه به آن جهت بود که این فلز، که در عصر آهن ما تا به این درجه گران‌قدر است در آن ایام سعید از هرجا بی‌رنج و زحمت به دست می‌آمد، بلکه از آن جهت که مردم آن عصر با دو عبارت «مال من و مال تو» آشنا نبودند. در آن دوران مقدس همه‌چیز از آن همه بود.
Reza Haghighi
تجدید خاطرات آن جز این‌که بدبختی‌های تازه‌ای برای من به وجود بیاورد ثمری ندارد
pejman
حسرت‌ها و دردهای من تا پس از مرگ من نیز دوام خواهند داشت.
pejman
بی‌گناه اغلب به آتش گناهکار می‌سوزد.
❤ محمد حسین ❤
چه سرانجام شومی در انتظار آن کسانی است که به اغوای عشق، عنان کشیده در جاده هلاکت، که عشق بدان می‌کشاندشان، می‌تازند.
❤ محمد حسین ❤
آدم بی‌حیثیت بدتر از آدم مرده است
❤ محمد حسین ❤
در جهان خاطره‌ای نیست که بر اثر مرور زمان از یاد نرود و دردی نیست که مرگ آن را علاج نکند.
Reza Haghighi
دن کیشوت به آهنگی جسارت‌آمیز بر ایشان بانگ زد که: ایست! تا همه شما اقرار نکنید که در سرتاسر عالم دوشیزه‌ای به زیبایی ملکه مانش یعنی «دولسینه دوتوبوزو» ی بی بدیل وجود ندارد قدم از قدم بر نخواهید داشت! بازرگانان به شنیدن این صدا ایستادند تا قیافه عجیب گوینده آن سخنان را تماشا کنند و همه از رخسار و گفتار آن بینوا به سهولت پی به جنون او بردند، لیکن خواستند ببینند عاقبت این اقرار که او از ایشان می‌خواست به کجا خواهد انجامید، لذا یکی از آنان که اندک شوخ و بذله‌گو بود و در مسخره‌گی و لودگی ید طولایی داشت در جواب گفت: حضرت پهلوان، ما این بانویی را که شما نام می‌برید نمی‌شناسیم، او را به ما نشان بدهید تا اگر واقعا زیبایی او به همان نحو که شما توصیف می‌کنید بی‌مانند باشد ما از صمیم قلب و بی‌هیچ ترس و تشویش به حقیقتی که منظور نظر شما است اذعان کنیم. دن کیشوت گفت: من اگر او را به شما نشان بدهم دیگر اعتراف شما به یک حقیقت آشکار چه ارزشی تواند داشت؟ مهم این است که شما بی‌آن‌که او را دیده باشید به این واقعیت ایمان بیاورید
العبد
«کیست که بتواند سرنوشت مرا بهبود ببخشد؟ مرگ. و کیست که به سعادت عشق نایل می‌شود؟ بی‌وفایی. و دردهای عشق را چه چیز درمان می‌کند؟ جنون. پس شرط عقل نیست در مقام علاج دردی برآمدن که داروی آن مرگ است و بی‌وفایی و جنون.»
❤ محمد حسین ❤
ای امیدهای بی‌ثمر آدمی! در حالی که وعده آسایش می‌دهید می‌گذرید و سرانجام به صورت سایه و دود و رویا محو می‌شوید.
Reza Haghighi
به حقیقت شرم‌آور است که کسانی را که خدا و طبیعت آزاد آفریده‌اند بنده و غلام کرد.
کاوشگر
«ادب برازنده جمال است و خنده‌ای که متکی به علتی سبک‌سرانه باشد بی‌ادبی است
❤ محمد حسین ❤
عشق حقیقی باید اختیاری باشد نه اجباری.
❤ محمد حسین ❤
در جایی که پشم ما را چیده‌اند از سر او یک مو هم کم نشده است
❤ محمد حسین ❤
بسیار فرق است بین آن که راحت بر مرکبی بنشیند و پاهای خود را از دو طرف بیاویزد با آن که مانند کیسه آردش روی خر انداخته باشند.
❤ محمد حسین ❤
«عشق» در نزد بسیاری از جوانان شایستگی نام مقدس عشق را ندارد و تنها هوس زودگذری است که هدف آن اقناع حس شهوت است و همین که کام دل گرفته شد آتش عشق خاموش می‌شود، در صورتی که در عشق حقیقی هرگز چنین نیست
❤ محمد حسین ❤
«چیست آن‌چه مایه رنج جان من است؟ نفرت. و چیست آن‌چه بر اندوه من می‌افزاید؟ حسد. و کیست آن‌که تحمل مرا می‌آزماید؟ هجران. پس وای به من که دردی که مرا می‌خورد درمان ندارد! زیرا هر امیدی در قبال نفرت و حسد و هجران نقش بر آب است.»
❤ محمد حسین ❤

حجم

۱۰۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

حجم

۱۰۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

قیمت:
۳۳۱,۰۰۰
تومان