اصیلزاده، حتا اگر همهٔ ثروتش را هم ببازد، نباید خم به ابرو بیاورد. پول دربرابر شأن و مقامش باید چنان بیارزش باشد که برای ازدستدادنش اهمیتی قایل نشود و نگرانیای به خود راه ندهد.
شینا
با لحنی خشک و بهطرز خاصی توهینآمیز گفت: چرا باید مجبورتان بکنم خودتان را از بالای کوه شلان گنبرگ توی پرتگاه بیندازید؟ این کار کاملا بیهوده است.
با هیجان فریاد زدم: تحسینآمیز، شما بهعمد جای کلمهٔ تحسینآمیز، «بیهوده» را بهکار بردید که مرا ازپا درآورید. میدانم در ذهنتان چه میگذرد. گفتید بیهوده. اما لذت و قدرتی مطلق، بیحد و اندازه، حتا اعمالکردن به یک مگس، نهتنها یک لذت، بلکه گونهای حظبردن است. بشر ذاتاً مستبد و خودکامه است: دوست دارد دیگران را رنج بدهد. شما هم سوای چیزهای دیگر، این کار را دوست دارید.
Raymond
اصیلزاده، حتا اگر همهٔ ثروتش را هم ببازد، نباید خم به ابرو بیاورد. پول دربرابر شأن و مقامش باید چنان بیارزش باشد که برای ازدستدادنش اهمیتی قایل نشود و نگرانیای به خود راه ندهد.
شینا
آرزو میکردم پیشم بیاید و بگوید: «خوب میدانی که دوستت دارم» و حتا اگر این فکر دیوانهوار عملی نباشد، آنوقت... چه آرزویی باید داشته باشم. آیا میدانم چه آرزویی دارم؟ سرگردانم؛ همهٔ آنچه میخواهم این است که تمام عمر و برای همیشه کنار او، در هالهاش و در درخشندگیاش بمانم. بیشاز این دیگر چیزی نمیدانم. آیا میتوانم از او دور شوم؟
Aminam
انگار میخواهد به من بفهماند: «هیچ اهمیتی به احساسهایت نسبت به خودم نمیدهم و برای هر حرفی که به من بگویی یا هر احساسی که نسبت به من داشته باشی، پشیزی ارزش قایل نیستم.»
همایون