بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سارق چیزهای بی ارزش | طاقچه
تصویر جلد کتاب سارق چیزهای بی ارزش

بریده‌هایی از کتاب سارق چیزهای بی ارزش

نویسنده:پیام ناصر
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶ رأی
۴٫۳
(۶)
«خوب پس هیچ رازی نداری که بتونی پنهانش کنی. اما وقتی یک زن باشی دیر یا زود یک چیزی گیر می‌آری.» «واقعاً؟» «آره. به‌خاطر این که زن‌ها باید رازهای خودشون رو بسازن.»
محسن
پذیرش، یگانه راهِ آموختن است.
محسن
فرمول خوشبختی حرفی چنان ساده می‌زد که از فرط سادگی پنهان می‌ماند: اگر می‌خواهی مرا بیابی پی‌ام نگرد. اگر مایلی مرا در دستانت داشته باشی به من دست نزن.
محسن
هرگز نمی‌دانم در مورد چه چیز قرار است بنویسم، ایده‌ای ندارم. تنها کلید واژه‌ها هستند که هدایتم می‌کنند؛ شبیه یک بازی، و بازی موقعی جذاب‌تر می‌شود که هیچ ارتباط منطقی و تصویری میان‌شان وجود نداشته باشد.
محسن
زنی که او را از پستوی تیره و یأس‌آور عقلانیتش بیرون کشیده بود، به او آموخته بود چگونه از نیندیشیدن نیز می‌توان سیراب شد، نشانش داده بود گاهی برای سرشار شدن نیاز به کتاب فلسفه نیست، کمی آرد، روغن و چند تخم‌مرغ کافی است
محسن
دریافت که عادت تا چه میزان گرانبهاست. تا پیش از آن گمان می‌برد «عادت» دشمنِ خردمندی است. باور داشت که حاصل خمودگی روح آدمی است. مردمی که به چیزهای پیرامونشان عادت می‌کردند را به چشم کوران و بی‌خبران می‌نگریست. اما اکنون دریافته بود که عادت، شادمانی و رنج را به یک میزان در سایهٔ خود پنهان می‌دارد.
محسن

حجم

۹۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان