بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی

بریده‌هایی از کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی

۲٫۴
(۱۴)
باز فرمودند‌: چه طور؟ عرض کردم‌: کار انحطاط معارف ایران در دوره معاصر به پایه‌ای رسیده که نویسندگان نامی همه در زاویه خمول و انزوا خزیده و مشتی نادان کاسب، به نام نشر فضیلت و اخلاق و معرفت، تلفیقاتی چند را که به هیچ‌وجه مناسبت با علم اخلاق ندارد، به طبع رسانیده و در جامعه منتشر کردند
سیّد جواد
گفتم: آیا هیچ ملتفت شدید که قبله عالم امروز چقدر شبگیر زده و صبح زود به دربار تشریف بردند؟ گفت: بلی مسلم است که وقایعی رخ داده است اما در میان مردم مملکت ما به قدری اراجیف زیاد شنیده می‌شود که حقایق از بین می‌رود. زن‌ها برای این اخلاق اصطلاح خوبی وضع کرده‌اند (یک کلاغ و چهل کلاغ) .
سیّد جواد
عرض کردم‌: پدر تاجدارا به تازگی به نام معارف و نشر معارف می‌دانم در وطن ما و پایتخت حضرت ظل‌اللهی کتبی نشر داده‌اند که شاید ضرر آنها برای معارف مملکت کمتر از حریق کتابخانه استخر به دست اسکندرجانی نباشد.
سیّد جواد
ما برخلاف معمول زنانه که به غیبت از سایر خانم‌ها صرف می‌شود که فلان خانم چه پوشیده و فلان زن چه کرده و فلان دختر عاقبتش به کجا انجامیده، امروز در سر این میز[ صحبت ]غالباً از چگونگی هوا و صنعت خیاطی نوظهور و هنرهای زنانه بود که خانم میزبان از اغلب آنها مطلع بود.
سیّد جواد
باید سرپرست‌های مردم از مسئولیت و مجازات بیشتر اندیشناک باشند. اینها که به نوامیس مردم این‌طور بی‌اعتنا هستند نسبت به‌اموال و نفوس مردم به طریق اولی متعدی و متجاوز خواهند بود. ما می‌ترسیم از این که مظالم آنها روزی اسباب بد دعایی مردم در حق ما بشود.
جواد
لازم است قبلاً خاطر مبارک را سابقه بدهم که این خانم‌ها فوق‌العاده در اعلیحضرت نفوذ دارند و آنچه را که استدعا کنند پذیرفته و مقبول است و تکذیبشان محل اعتبار است. حتی اغلب از رجال و مأمورین طراز اول مملکت با اراده آنها به سرکار آمده و از خدمت خود منفصل می‌شوند
سیّد جواد
هر چند در بساط خجسته خانم بسیاری از وصله‌ها و اثاث تجمل، مصنوعی و بدلی بود، اما همان هم تأسف دارد زیرا دو ضرر عمده دارد‌: یکی آن که و‌صله‌های گران‌بهای اصل را منفعل و بی‌اعتبار می‌کند و دیگرآن که تقسیمات و تشکیلات حسبی مردم را نیز به هم می‌زند. من شیوع مفرط تجمل مصنوعی را با نظر لاقیدی نمی‌توانم ببینم و تصور می‌کنم یکی از علل اساسی شیوع این بلای مبرم، اتلاف سرمایۀ عموم باشد و تصور می‌کنم انگشت اجانب در این کار دخیل باشد.
سیّد جواد
دایه گفت‌: این بد شد که از صبح نمی‌آیند، آخر ما آنجا ناهار خوردیم و تکه ایشان را باید پس بدهیم. هر چند عوام‌فریبی بود؛ اما فوری متوجه شدم گفتم‌: دایه جان خواهشمندم حرف خیلی زنانه نزنی تکه پس دادن یعنی چه؟ هنوز خیال می‌کنی به نظرم در ولایت خودت هستی و می‌خواهی مطابق معمول لقمه را به لقمه جواب بدهی؟ دایه گفت‌: پس شما خبر ندارید در ولایت ما با این‌که روز عاشوراء همه شله زرد می‌پزند هیچ کس یک ظرف به فقراء نمی‌دهد و همه نذری خودشان را در کاسۀ نذری دیگری که برای آنها فرستاده است پر کرده برای آن که به یاد آنها بوده می‌فرستند هر چند متمول هم باشند.
سیّد جواد
درعصرجهان‌گیری و اقتدار ایران این قدرها کار بی‌حساب نبود که هرکس بتواند لقمه زائد برحوصله بردارد و طبقه سوار و خرسوار از هم جدا بودند. من نمی‌دانم این بساط خانه بر‌انداز تجمل از چه هنگام در ایران رواج شد که باب مغالطه باز شد؟ دیرگاهی است تجمل حقیقی هم چهره خود را باخته و بساط تجمل تصنعی و تقلیدی باز شده است
سیّد جواد
خوشگلی ایرانی‌پسند عبارت است از چشم‌های درشت و بادامی و ابروهای پیوسته که آویزی روی منتهی‌الیه بینی داشته باشد. اهل قلم و شعر ابروی محراب‌دار را می‌پسندند که عامیانه[ به آن ]لنگه به لنگه می‌گویند. در رنگ عذار و بشره، سلیقه همه ایرانی‌ها بر سبزه‌پسندی است و مخصوصاً سفیدپوست خیلی سفید را می‌گویند مانند شیر برنج و بی‌نمک است. اساس این سلیقه به عقیده من یادگار اختلاط و امتزاج با اعراب و اقتباسی است، نه ذوقی؛
shahram naseri
از بساط رنگین و اثاث تجمل این خانم هر چه بگویم کم است؛ در و دیوار به زینت آراسته و متن دیوارها با قالیچه‌های ابریشم عکسی پوشیده بود و از مشاهده ظروف طلا و نقره و فغفوری که در طاقچه‌ها و رف‌ها چیده بودند خیلی تعجب کرده و به نظرم رکیک آمد و ناپسند!...[ در اصل ]خوشبختانه در تالار پذیرایی از این و‌صله‌ها و اسباب‌ها نبود. من از این تجمل خانه‌برانداز دلخورم و دلخور؛ زیرا اساس سعادت را ممکن است همین عادت مشئومه از میان یک جامعه بردارد. این تجمل بیهوده اگر خدای نخواسته از میان طبقه حاکم و اشراف به طبقه دوم و سوم تجاوز کند، چه باید کرد؟ من از آن می‌ترسم که اگر این خطر بزرگ به جامعه متوجه شد ملاک لیاقت اشخاص همان تجمل و عدم تجمل بشود
سیّد جواد
بانوان جوان کنونی آن جلوه مقدسی را که انتظار داریم از چهره و اندام و لباس و رفتار ایشان تماشا کنیم، بدبختانه امروز به ما نشان نمی‌دهند. بی‌میلی آنها به کسب معارف و هنر و تمایل آنها به آز‌ادی جاهلانه، درعین‌حال خوشی در مغز آنها ایجاد کرده که بعضی از افراد بی‌استعداد، پای از حصار دایره عفاف بیرون گزاردند و به ضرر و زیان استقبال خودآگاه نیستند. در حالتی که طرز عمل و سبک سلوک و شکل رفتار زن شایسته بر هیچ کس پوشیده نیست.
سیّد جواد
شاید فردای امروز، خانم‌هایی در این مملکت طبابت کنند و تجارتخانه‌ها و دارالعلم‌ها و مدارس عالیه تأسیس نمایند.
فطرس
راستی صدر‌اعظم! این فلان فلان شده‌ها در ایالات و ولایات خود را پادشاهان کوچک می‌دانند و دست به مظالمی می‌زنند که انسان حیرت می‌کند. مگر شما آنها را به حسن نیت و توجه ما به کافه رعایا و برایا آگاه نکرده‌اید؟
جواد
باید سرپرست‌های مردم از مسئولیت و مجازات بیشتر اندیشناک باشند. اینها که به نوامیس مردم این‌طور بی‌اعتنا هستند نسبت به‌اموال و نفوس مردم به طریق اولی متعدی و متجاوز خواهند بود. ما می‌ترسیم از این که مظالم آنها روزی اسباب بد دعایی مردم در حق ما بشود.
جواد
مادر من از محبوبه‌های نامی شاه بود و از بدبختی من، در ایامی که هفت ساله بودم و در مقابل چشم شاه، در دریاچه افتاد و تصدق شد و قبله عالم همان‌طور می‌خندید تا او جان داد. اصلاً خود اعلیحضرت به طور شوخی‌آور[ او ]را در دریاچه افکنده و به حالت اضطراب و پریشانی او می‌خندیدند. پس از مرگ ناگهانی مادر بیچاره‌ام، اقامتگاه او را به یکی از پردگیان دیگر داده و مرا به اطاق دایه‌ام و عمارت (پرورشگاه) انتقال دادند و از همان هنگام در ردیف خدمه با رعیت منشی خو کردم.
کاربر ۱۰۲۱۷۰۸
فرزند عزیزم جریان امر روزگار همیشه با فرزندان آدم به یک منوال نخواهد بود و این بساط وسیع آسمانی یا به قول خودمان، چرخ و فلک، هر روزی یک بازی تازه دارد. شما روز مرگ مادر را در نظر دارید ولی داستان عروسی او را که نشنیده‌اید تا بدانید مهر و وفای دنیا همیشه مقدمه، جفاکاری و ستم است.
m-a
من به پدربزرگوارم عرض خواهم کرد‌: اعلی‌حضرتا! سعی ملوکانه و همت شاهانه باید به جای پادشاهی بر مشتی گدا و جاهل، بر ملتی دانشمند و با ثروت حکم‌داری کند.
هستی
دخترجان سعادت و دولت آن است که بدون خون جگر به کنار ‌آید و قسمت و نصیب چیزی است که در تحصیل آن عجله به کار نیاید
نسیم
«‌غذاخوردن سر میز که به نظر شما کار تازه می‌آید معمول تمام ملل مسیحی امروزه است و در میان سایر ملل هم با تفاوت مختصری معمول و متداول بوده است و این سبک زمین‌نشینی که انسان باید قامت خود را سه لا کرده و از زانو تا پنجه را زیر خود فرش کند و رکبتین و زانوها را بر آن بگرداند و بعد شکم را روی آن بگذارد، فقط معمول طوائف وحشی و قبائل بدوی است و غذا به عسرت و غالباً با فشار آب به محل خود باید برسد و هاضمه ایرانی با انتخاب غذاهایی که می‌دانید در حل آن معجز می‌کند! والا آن غذاها و آن طریقه غذاخوری حقیقتاً سخت و اگر شاید جسارت نباشد می‌توان گفت مشکل‌تر از طریقه خوراک چهارپایان و ستوران است.»
shahram naseri

حجم

۵۴۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۷۷ صفحه

حجم

۵۴۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۷۷ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان