
بریدههایی از کتاب سرخ و سیاه
۴٫۳
(۱۳)
عشق
مساوی میسازد و مساوی نمیجوید
rezai milad
چون در آن زمان دیوانه بودم امروز این قدر عاقلم.
کاربر نیوشک
«رمان آینهای است که در جاده بزرگی در حرکت است. گاهی آبی آسمانها را در نظرتان میآورد و گاهی گل و لای و لجنِ چالههای راه را. و شما کسی را که آینه را به دوش میکشد به بیاخلاقی متهم میکنید! آینهاش لجن را نشان میدهد و شما آینه را متهم میدانید!» این گفته را استاندال بارها در جاهای مختلف تکرار کرده است، ظاهراً در واگویی جملهای از کشیش سزار سن رئال، صاحب کتاب کاربُرد تاریخ، که میگوید «شرح تاریخ همچون آینهای عیبهای خواننده را به او نشان میدهد.»
محمد قدیری
«سیاست سنگی است به گردن ادبیات، که در کمتر از شش ماه غرقش میکند. سیاست در گیرودار تخیل شلیک تپانچهای است در گرماگرم یک کنسرت.
AS4438
چرا این آدم را به ده سال زندان محکوم نمیکنند؟ جای مار و افعی ته چاه است، باید آنها را به تاریکی انداخت تا بمیرند، وگرنه زهرشان جا میافتد و خطرناکتر میشود.
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
هرچه تازهست قشنگ است
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
به دل فقط از طریق رنجاندنش راه مییابند
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
فقط احمقها از دیگران خشمگین میشوند. سنگ میافتد چون سنگین است.
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
عشق
مساوی میسازد و مساوی نمیجوید.
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
به کلام لاتین «عشق» همآوای «مرگ» است.
یعنی مرگ میزاید از عشق، امّا
پیش از آن، گزش اندوه است و سوگ،
گریه، فریب، بدی، پشیمانی...
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
شما شوکران میکارید و توقع خوشه گندم دارید!
کاربر نیوشک
این است معجزه چشمگیر تمدن شما! عشق را به یک کارِ معمولی بدَل کردهاید.
کاربر نیوشک
آدمهایی که تمجید میکنیم چیزی نیستند جز اراذلی که این اقبال را داشتهاند که حین ارتکاب جرم غافلگیر نشدهاند.
کاربر نیوشک
«رمان آینهای است که در جاده بزرگی در حرکت است. گاهی آبی آسمانها را در نظرتان میآورد و گاهی گل و لای و لجنِ چالههای راه را. و شما کسی را که آینه را به دوش میکشد به بیاخلاقی متهم میکنید! آینهاش لجن را نشان میدهد و شما آینه را متهم میدانید!»
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
«شرح تاریخ همچون آینهای عیبهای خواننده را به او نشان میدهد.»
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
«سیاست سنگی است به گردن ادبیات، که در کمتر از شش ماه غرقش میکند. سیاست در گیرودار تخیل شلیک تپانچهای است در گرماگرم یک کنسرت. صدایی است رعدآسا امّا بدون پویایی. با نوای هیچ سازی هماهنگ نمیشود...»
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
اگر ترسی از آینده باشد از ناشناختگی آن است، و شاید ترسِ از دست دادن آنچه به دست آمده، در زمانی این اندازه کوتاه.
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
توطئهگرانی باشد که داعیه تغییر کل زندگی یک کشور بزرگ را دارند امّا نمیخواهند مسؤولیت کوچکترین خراشی را به گردن بگیرند»
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
از «طبقه ششم است که آدمها (به خاطر عشق) خودشان را به پایین پرت میکنند»
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
رُمان آینهای است که در طول راهی میگردانیم
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
متأسفانه، این است بلای تمدن بیش از حد! در بیست سالگی روح یک جوان، اگر اندک تربیتی دیده باشد، هزار فرسخ با رفتار آزادانهای فاصله دارد که بدون آن عشق اغلب چیزی جز ملالآورترینِ وظیفهها نیست.
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
«شرح تاریخ همچون آینهای عیبهای خواننده را به او نشان میدهد.»
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
«رمان آینهای است که در جاده بزرگی در حرکت است. گاهی آبی آسمانها را در نظرتان میآورد و گاهی گل و لای و لجنِ چالههای راه را. و شما کسی را که آینه را به دوش میکشد به بیاخلاقی متهم میکنید! آینهاش لجن را نشان میدهد و شما آینه را متهم میدانید!»
کاربر ۳۳۸۲۷۰۵
اعتبار! فکر میکنید کم چیزی باشد، قربان؟
احترام احمقها، حیرت بچهها، غبطه پولدارها،
تحقیر اهل عقل.
کاربر نیوشک
آیا فقط شایسته همیناید که مثل نعش یک آدم عامی،
بدون روح و بدون خونی در رگها، به گوشهای پرت شوید؟
کاربر نیوشک
به بشر قوه تکلم داده شده تا افکارش را پنهان کند.
کاربر نیوشک
فقط هیاهو، فقط مردمانی شتابزده! فقط فکرهایی برای آینده در سر جوانی بیست ساله! چه مهلتی برای عشق!
کاربر نیوشک
برای آزمایش لیاقت یک فرد باید چنین کنید: مانعی در برابر همه آنچه دلش میخواهد، یا هر آنچه در پیش میگیرد قرار دهید. اگر واقعاً لیاقت داشته باشد مانع را از سر راه برمیدارد یا از کنارش راهی پیدا میکند.
کاربر نیوشک
میشود عالِم شد، زرنگ بود، امّا قلب چه؟... قلب داشتن را که نمیشود یاد گرفت.
کاربر نیوشک
هیچ آدم محفلنشینی صبح با این فکر رنجآور از خواب پا نمیشود که: شب چه بخورم؟ همهشان هم لافِ درستکاری میزنند! عضو هیأت منصفه هم که بشوند با سربلندی رای به محکومیت آدمی میدهند که یک قاشق نقره دزدیده چون داشته از گرسنگی میافتاده!
کاربر نیوشک
حجم
۵۹۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۳۲ صفحه
حجم
۵۹۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۳۲ صفحه
قیمت:
۱۲۹,۰۰۰
۶۴,۵۰۰۵۰%
تومان