حتی ثروتمندترین و حریصترین اراذل هفتخط هم در یک کافهٔ برازنده سنگین ورنگین میشوند و به همه احترام میگذارند. تهیدستان نیز قدرشناسانه به پیرامون خود مینگرند و خجولانه و با ظرافت نمکدان را برمیدارند. آخر فضای یک کافهٔ شایسته متضمن این ویژگیهاست: رفاقت، چشم ودلسیری، گشادهرویی و آدابدانی.
khazar
وقتی آدم با کس دیگری زندگی میکند، تنهاشدن برایش عذابی الیم است.
khazar
هروقت داروی جدیدی میساخت، پیش از همه آن را روی خودش امتحان میکرد. مقدار معتنابهی از دارو را سرمیکشید و فردایش با قیافهای اندیشناک مدام از کافه به مستراح میرفت و برمیگشت. اغلب، وقتی دردی شدید و ناگهانی به جانش میافتاد، ساکت و آرام سر جایش میایستاد، با چشمهای لوچش به زمین خیره میشد و مشتهایش را گره میکرد. میکوشید دریابد کدام عضو بدنش درگیر شده و داروی جدید احتمالا علاج چه مرضی میتواند باشد.
khazar
با اینهمه، ماروین میسی را از خانه بیرون نمیکرد، چون میترسید تنها بماند. وقتی آدم با کس دیگری زندگی میکند، تنهاشدن برایش عذابی الیم است. سکوت اتاقی روشن از پرتو آتش در لحظهٔ خاموششدن تیکتاک ساعت و سایههایی زادهٔ هراس آدمی در خانهای خالی... آری، پذیرفتن دشمن خونی در خانه بهتر است تا رویارویی با وحشت زیستن در تنهایی.
علیرضا دولتی