
بریدههایی از کتاب آقای گل
۳٫۳
(۲۶)
زن: تازه ما بهاندازهٔ حکومت بیانصاف نیستیم و قیمتها رو خیلی نبردیم بالا.
بیخانمان: پس واسه چی این قدر گرون میفروشی؟
زن: وقتی نخستوزیر به خبرنگارها گفت «با عوامل بازار سیاه بهشدت مبارزه خواهد شد.» از اون روز قیمت بازار ما هم بالا
کشید.
بیخانمان: چرا؟
زن: چون مبارزهها شدت گرفت خب... ریسکش رفت بالا. ساده نیست، باید خطر یه دست کتک مفصل رو تو کلانتری به جون بخری.
ر.د.ب
این مبارزهها که بیشتر میشن، رشوه هم زیادتر میشه. مالیاتها هم بالاتر میره. تو کار ما اینجوریه که هر چی شدت مبارزه با رشوه بیشتر بشه، مبلغ رشوهها هم بالاتر میرن.
ر.د.ب
واکسی: بدون خوردن میشه طاقت آورد اما بدون ریدن غیرممکنه... یه دستشویی بزرگ دو هزار لیره... یا خداااا!..
بیخانمان: هه... اون قیمت دیروز بود. دیشب باز هم قیمت ارز بالا کشید و نرخهای جدید اعلام شد...
ریشو: خب؟
بیخانمان: امروز قیمتهای جدید رو اعمال کردن. دستشویی کوچیکه دو هزار لیره و بزرگه سه هزار لیره شد.
افلیج: بخشکه شانس... باز هم فرصت رو از دست دادیم...
ریشو: چی شده؟
افلیج: اگه میدونستم امروز قیمتها بالا میکشه، دیروز پنج بار خودم رو خالی میکردم. مفته مفت، اون هم از اون بزرگهاش...
ر.د.ب
هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، ارزش پول ملی مدام در حال سقوط بود. دولت سعی میکرد نگهش داره و پول ملی هم سعی میکرد پایینتر بیاد. خب دیگه پوله، نمیشه کاریش کرد. مردم هم دیگه به فکر جونشون افتاده بودن. و من درست همون موقع با سؤال «احمد کجا بازی کنه؟» موجی به راه انداختم که مردم غم خودشون رو فراموش کردن، حزب مخالف آروم گرفت، سایر احزاب خودشون رو به بیخیالی زدن و دولت هم در سایهٔ ما از اون تنگنا رد شد و اینجوری شد که کشور رو نجات دادیم داداشی.
Raheleh Rezaei
حجم
۱۱۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۱۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان