
بریدههایی از کتاب آنی شرلی در اونلی (کتاب دوم)
۴٫۷
(۳۴)
گاهیاوقات برای حفظ اعتدال، بد نیست مردم بعضی از کارهایی را که دوست ندارند، انجام بدهند.»
soha_rj
ـ تو هیچوقت نمیخواهی ازدواج کنی آنی؟
آنی همانطور که رو به شب مهتابی لبخند میزد، گفت: «شاید... یک روز... وقتی با همانکه باید باشد روبهرو شوم.»
Book
طوری زندگی کن که اسمت، حتی اگر در ابتدا چندان قشنگ نیست، زیبا به نظر بیاید و با یادآوری آن خاطرات خوشایند و دلنشینی در ذهن مردم زنده شود.
negrary
آنی گفت: «ولی بهتر نیست همیشه برای اتفاقهای خوب آماده باشیم؟ چون احتمال وقوع پیشامد خوب به اندازهٔ احتمال وقوع پیشامد بد است.»
مهوا
بیشتر مردم نمیتوانند حرفهای آدم را درک کنند؛ پس صحبتکردن با آنها فایدهای ندارد.
Book
دیدن آسمان و ستارهها همهٔ ناامیدیها و غصههای کوچک را از ذهن پاک میکند،
Book
یک بار آنی به ماریلا گفته بود: «به نظر من بهترین و شیرینترین روز، روزی نیست که همهٔ اتفاقهایش باشکوه، شگفتانگیز یا هیجانآور باشند، بلکه روزی پر از شادیهای کوچک و ساده است که یکی پس از دیگری مثل دانههای مروارید از گردنبند پایین میریزند.»
گوجه سبز
گفت: «تو زیادی وسواس به خرج میدهی آنی! همهٔ ما اشتباه میکنیم، اما مردم فراموش میکنند.
hana
یکی از ویژگیهای این دنیا واقعاً آرامشبخش است؛ همیشه مطئنیم که بهار دیگری در راه است.
Book
«ولی بهتر نیست همیشه برای اتفاقهای خوب آماده باشیم؟ چون احتمال وقوع پیشامد خوب به اندازهٔ احتمال وقوع پیشامد بد است.»
ماه نورد
ولی شما همهٔ واقعیت را به زبان نمیآورید، فقط قسمت ناخوشایندش را بازگو میکنید.
Book
هروقت ایرادی از خودمان گرفتیم، باید به یکی از امتیازهایمان هم فکر کنیم تا امیدمان را از دست ندهیم.
Book
هیچکس نمیتواند افراد متخلف را یکجور دوست داشته باشد.
Book
جرم نابخشودنی، داشتن اهداف پست است نه شکستخوردن
یمنا
وقتی به آینه نگاه میکرد، فقط چهرهای ظریف و رنگپریده با هفت ککومک روی بینیاش را میدید. ولی آینه هرگز نشان نمیداد که چطور احساسات رنگارنگ و مسحورکنندهاش، چون قابی گلیرنگ چهرهاش را آذین بسته بودند یا آنکه نگاه رؤیایی و خندان چشمهای درشتش چقدر اغفالکننده بودند
ماه نورد
«اگر نصفهشب به اتاقت بروی، در را قفل کنی، پردهها را بیندازی و عطسه کنی، روز بعد، خانم لیند میپرسد سرماخوردگیتان خوب شد؟»
Book
این درس عبرتی بود تا دیگر درمورد هیچ گاوی قول ندهم.
Book
خُب، هیچوقت نمیشود دربارهٔ مردهای مجرد با اطمینان حرف زد.
Book
آنی میگفت هرگز نباید قلب کسی را بشکنیم. به نظر میآید شکستن قلب، خیلی دردناک است. اگر لازم باشد، بهتر است به یک پسر لگد زد تااینکه قلبش را شکست.
گوجه سبز
ماریلا! اگر شکست بخورم، چه؟
ماریلا گفت: «هیچکس یکروزه کاملاً شکست نمیخورد. همیشه باید به روزهایی که در راهاند، امیدوار بود. آنی! مشکل تو این است که فکر میکنی باید همه چیز را به آن بچهها یاد بدهی و همهٔ اشکالهایشان را برطرف کنی و اگر موفق نشوی احساس میکنی شکست خوردهای.»
arii484
معلمی واقعاً شغل پرهیجانی است. البته جین میگوید خیلی یکنواخت است، اما من قبول ندارم. تقریباً هر روز اتفاق بامزهای میافتد و بچهها حرفهای جالبی میزنند.
arii484
بهزودی حتی در خانههایمان هم احساس امنیت نمیکنیم
ChaD
تابهحال دقت کردهای وقتی مردم میگویند که وظیفهٔ خودشان میدانند مسئلهای را بیان کنند، باید منتظر شنیدن جملههای انتقادآمیز باشی؟ چرا هرگز هیچکس وظیفهٔ خودش نمیداند مسائل خوشایندی را که دربارهات شنیده به گوشَت برساند؟
ChaD
گاهیاوقات فکر میکنم دوست پیدا کردن هیچ فایدهای ندارد؛ چون پس از مدتی از زندگیات بیرون میروند و طوری قلبت میشکند که آرزو میکنی ایکاش اصلاً با آنها آشنا نمیشدی.
ChaD
پیشنهادهای او مثل فلفل است؛ اگر کم باشد عالی است، ولی هرچه زیادتر میشود، بیشتر میسوزاند.
Book
اگر پول اضافی داشتم آنها را آتش میزدم و از تماشای سوختنشان لذت میبردم، ولی حاضر نبودم حتی یک سنت هم برای آن سالن خرج کنم
Book
همینطور است... همینطور است... اما جیب من عمیقتر از موافقت من است.
Book
رؤیاها مثل سایهاند، اشباحی خودسر و رقصان که هرگز نمیشود آنها را به چنگ آورد.
Book
او همهٔ موعظهها، نظرها و درخواستها را در شش کلمه خلاصه میکند و مثل آجر توی سرت میکوبد.
Book
نگاه غصهدار آنی عذابش میداد. او گفت: «فکر کنم پائول اروینگ هیچوقت در کلیسا روی گردن یک دختر، کرم نمیگذارد، نه؟»
آنی با ناراحتی گفت: «نه، هرگز.»
دیوی گفت: «خُب، پس من هم ازاینبابت متأسفم. ولی کرم درشت و خوبی بود. وقتی وارد کلیسا میشدیم آن را از روی پلهها برداشتم. حیفم آمد هیچ استفادهای از آن نکنم. به نظر تو جیغهای آن دختر خندهدار نبودند؟»
soha_rj
حجم
۲۷۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۲۷۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰۵۰%
تومان