بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دل بستگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب دل بستگی

بریده‌هایی از کتاب دل بستگی

نویسنده:حسین دهلوی
امتیاز:
۳.۹از ۱۵ رأی
۳٫۹
(۱۵)
بیزاری‌ات مجال «خداحافظی» نداد آهسته گفتمت «به سلامت...»، گریستم
یك رهگذر
عشق را فریاد می‌زد چشم ما، اما دریغ بر زبان هرگز نیاوردیم... مغروریم ما
یك رهگذر
با اینکه دلشکسته، ولی ایستاده‌ایم هرلحظه یاد دوست توان می‌دهد به ما
یك رهگذر
این جام دل ماست که بند است به مویی ماییم و غم عشق... چه سنگی! چه سبویی!
حسین
می‌روی؟ باشد، ولی رسم است هنگام وداع یکدگر را گرم می‌گیرند یاران در بغل...
یك رهگذر
هرلحظه مرگ، چهره نشان می‌دهد به ما دنیا مگر پس از تو امان می‌دهد به ما؟
یك رهگذر
به نور ماه قسم، شام تار می‌گذرد
arefe
دریغ! شادی دنیا چقدر کوتاه است شکفت تا گل لبخند من، بهار گذشت
یك رهگذر
کسی که رفته ز دست تو یوسف است عزیز بر این زیان گران خون ببار! حق داری
یك رهگذر
اگر غم تو نباشد، هلاک خواهم شد حیات موج، گره‌خورده با پریشانی‌ست...
یك رهگذر
چون شمع گریه کردم و در خود گداختم ای دوست! با تو سوختم و با تو ساختم افسون عشق بود که از قلب سنگ تو یک عمر در خیال خود آیینه ساختم گفتی که تیره‌روزی عاشق مقدر است آن شب که تار زلف تو را می‌نواختم گویی قمارخانۀ هیچ است روزگار هربار شادمان شدم از برد، باختم هرچند دست عشق به من زخم‌ها زده‌ست شکرخدا که دشمن خود را شناختم
کاربر ۵۱۶۱۰۷۲
ما کشتگان عاقبت‌اندیشی خودیم عمر من و تو با غم فردا گذشته است
masoome
برای چیست که از رفتن تو دلنگرانم؟ مگر چقدر قرار است بی‌تو زنده بمانم
یك رهگذر
به‌جز خیالِ وصالش چه بود قسمت ما؟ شدیم یک نفر از خیل دوست‌دارانش
یك رهگذر
تبسمی و سلامی؛ گذشت زود از من چقدر ساده دل سخت را ربود از من به روی آینۀ جانم از غم دنیا غبار مختصری داشتم، زدود از من
یك رهگذر
از تو ای درد جدایی! سخت رنجوریم ما رنج ما درمان ندارد، زخم ناسوریم ما
یك رهگذر
چه باک ازینکه پیامت دعاست یا دشنام؟ برای عاشق چشم‌انتظار، هر دو یکی‌ست
arefe
دوران دلربایی گل‌ها گذشته است دیر آمدی! بهار تماشا گذشته است از شاخه‌های خشک، امید شکوفه نیست بیهوده دلبری مکن! از ما گذشته است بالای بسترم بنشین و دعا بخوان آه ای طبیب! وقت مداوا گذشته است ما کشتگان عاقبت‌اندیشی خودیم عمر من و تو با غم فردا گذشته است آیینه‌دار رنجم و چشم‌انتظار مرگ بگذر از آنچه بر منِ تنها گذشته است
جواد محمدی دهنوی
هرچند روزگار پرم را شکسته است با یک اشاره باز به شوق تو می‌پرم
f.mgh.76
لشکر موریم و غم سپاهِ سلیمان
f.mgh.76
چون شمع گریه کردم و در خود گداختم ای دوست! با تو سوختم و با تو ساختم افسون عشق بود که از قلب سنگ تو یک عمر در خیال خود آیینه ساختم گفتی که تیره‌روزی عاشق مقدر است آن شب که تار زلف تو را می‌نواختم گویی قمارخانۀ هیچ است روزگار هربار شادمان شدم از برد، باختم هرچند دست عشق به من زخم‌ها زده‌ست شکرخدا که دشمن خود را شناختم
یك رهگذر
سخن خلاصه کنم؛ عاشقی همان رنجی‌ست که در فراق ثریا به شهریار گذشت
یك رهگذر
هرشب به یاد چشم تو، این شیشۀ شراب بر توبۀ شکستۀ من گریه می‌کند
یك رهگذر
به قول اهل سخن شاعری زبانزدم، اما همیشه پیش تو لکنت گرفته است زبانم
یك رهگذر
اگر که پای دلم ماندم از تکبر نیست به پای هرکه به پای تو ماند، می‌مانم
یك رهگذر
«یک روز» هم نبود و شمردم «هزار روز»... آری! جدایی تو به من بیشتر گذشت
یك رهگذر
از پیچ و تاب جادۀ غمبار روزگار خوشبخت آن کسی است که با همسفر گذشت
یك رهگذر
در او نشانی از غم دوری نیافتم سخت است گرچه گفتنش، انگار شاد بود...
یك رهگذر
شکرخدا که مهر تو افتاد در دلم این یوسف عزیز به کنعان من رسید
یك رهگذر
ناگاه دل بریدنت ای جان عجیب نیست دنیای ما ز حادثۀ ناگهان پر است
یك رهگذر

حجم

۲۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۲۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان