نخستین راه را
مردی ساخت
که راهی برایش نمانده بود
از جایی که نمیتوانست بماند
به جایی که نمیدانست کجاست
راهها
جایگزین غرق شدن آدمها هستند
در دریاچهها
در خودشان
وقتی غمگین شدهاند
و به پایان راه رسیدهاند
نیــک
و بحران نوشیدن چای بیتو در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است و
این احمقها هنوز سر نفت میجنگند
نیــک
شباهت انکارناپذیری با دریاچهٔ ارومیه دارم
و وقتی
از دریاچهٔ ارومیه حرف میزنیم میدانیم چیزی از دست
رفته است
اسماء
از تو میبُرم
و میگویم عین خیالم نیست
همچون مردی که پایش را بُریدهاند
و هربار
جای خالی پایش میخارد
کلافه میشود و خیالات برش میدارد و گریهاش میگیرد
.ً..
تار موی تو بر کُت من
و تاری از موهایت در پیراهنم
پروانهای کوچکم
افتاده در دام تاری که برایش تنیدهای
کاربر ۷۶۳۷۸۶۹
گاهی غم
در لبی است که میخنداند
.ً..
شهر آبستن رنج است
ماماچه دست فرومیکند در رَحِم خانه
دستم را میگیرد
و مثل هر روز من را مُرده به دنیا میآورد
کاربر ۷۶۳۷۸۶۹
ترکش کوچکِ باقیمانده از جنگی بزرگ
ذرهذره به قلبم نزدیک میشود
خاطرهای کوچک از عشقی بزرگ
ذرهذره به مغزم…
کاربر ۷۶۳۷۸۶۹
شهر آبستن رنج است
ماماچه دست فرومیکند در رَحِم خانه
دستم را میگیرد
و مثل هر روز من را مُرده به دنیا میآورد
نیــک
به آغوشت میکشند تا منهدمت کنند
.ً..
جنگ اگر رحم داشته باشد
یکی از ما را در خودش میکشد
ترس از بیمرگی جنگ است
.ً..
و بحران نوشیدن چای بیتو در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است و
این احمقها هنوز سر نفت میجنگند
.ً..