شادیهای من کوتاه بود و رنجم بیپایان.
Niloofar Hamidian
یکی گفت در ایران کشتنِ وزیران عار نیست اما شهید کردنِ قدیسان ننگ باشد
ati_abaan
«تصدقتان شوم! اینقدر از آدمیزاد اعراض نکنید. دانم که عشق از دست دادهاید و باز دانم در هر نار سوزی است و از هر سوز نوری آید و از آن نور شوری خیزد و از هر شور ذوقی شود و چون نار نماند دیگر چه نوری و چه سوزی و چه شوقی برای چه ذوقی بماند. خدا از نَفَس من بِبُرد و به صبر شما بیفزاید. اما در این جهان کمتر ستارهای برجیس میشود و کمتر مظلومی جرجیس. و چون اجازت دهید عارضم که حضرتِ کمالالملک که بناست کارها به دیگری سپارند و در فراغتِ چندساله عازم شوند به فرنگ از برای تحصیل اظهارِ تمایل به دیدارتان کردهاند و امروز در نقاشخانه با ایشان رودررو میشوید. مژده آنکه انگار لقبِ نقاشباشی در انتظار شماست. خدای را شکر که از همین آغاز صاحبِ تاج و دافعِ داج، حضرتِ واهبُ الالقاب، نظرِ لطف و عنایت به شما دارد.»
nmroshan