بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راهنمای سفر به تباهی | طاقچه
تصویر جلد کتاب راهنمای سفر به تباهی

بریده‌هایی از کتاب راهنمای سفر به تباهی

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۵۶ رأی
۳٫۱
(۵۶)
از قول «مهاتما گاندی» نوشته‌بود: «اکثر انسان‌ها حتی جسارت دور ریختن لباس‌های کهنهٔ خود را ندارند، بعد از آن‌ها توقع داریم که باورهای غلطی را که قرن‌هاست در ذهنشان زنجیر شده است، به‌راحتی کنار بگذارند...!»
reyhaneh
«مردم با یک روان‌پزشک راحت‌تر صحبت می‌کنند تا با یک کشیش؛ چون روان‌پزشک آن‌ها را به دوزخ تهدید نمی‌کند.»
کاربر ۶۳۰۶۲۴۱
سال‌هاست منتظر آمدن روزهای بهترم؛ ولی نمی‌دانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند.
M♧♧♧♧
«وقتی تنهاییم دنبال دوست می‌گردیم، پیدایش که کردیم دنبال عیب‌هایش می‌گردیم. وقتی که از دستش دادیم، در تنهایی دنبال خاطراتش می‌گردیم. مراقب قلب‌ها باشیم؛ هیچ چیز آسان‌تر از قلب نمی‌شکند.»
مامان دوقلوها
: «سال‌هاست منتظر آمدن روزهای بهترم؛ ولی نمی‌دانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند.»
......
چه عاملی، چیزی را ارزشمند می‌کند؟ گم شدن و پیدا شدن دوباره! مثل بازی قایم‌باشک که هیچ‌وقت ازشیرینی نمی‌افتد. لذت پیدا کردن گمشده.
مامان دوقلوها
بیشتر اوقات وقتی فکر و ذهن از شدت تنهایی بیمار شده باشد، بدترین تصمیم‌ها را می‌گیریم و با خود می‌گوییم از تنهایی که بهتر است. توجیه و باز توجیه.
مامان دوقلوها
«اگر برای یک اشتباه هزار دلیل بیاوری، می‌شود هزار و یک اشتباه».
کاربر ۶۳۰۶۲۴۱
یاد من باشد فردا دم صبح، جور دیگر باشم
ژنرالیسم
: «بازی سرنوشت هم خوب بهانه‌ای است تا با آن خود را فریب دهیم و آن‌را مُسکنی کنیم برای رهایی از عذاب وجدانمان. تمام تقصیرها را گردن کلمهٔ موهوم تقدیر و سرنوشت بیندازیم و بار آن را از شانه‌های گناهکار خودمان برداریم. در نهایت هم ترحم اطرافیان را به‌عنوان مرهم بر زخم‌هایمان بکشیم.
......
«اکثر انسان‌ها حتی جسارت دور ریختن لباس‌های کهنهٔ خود را ندارند، بعد از آن‌ها توقع داریم که باورهای غلطی را که قرن‌هاست در ذهنشان زنجیر شده است، به‌راحتی کنار بگذارند...!»
کاربر ۶۳۰۶۲۴۱
ـ شاید راهی که می‌روی تاریک است. شاید راه‌حل به سادگی زدن کلید چراغ باشد. شاید فقط به کمی روشنایی و نور نیاز داری تا مسیر را با زیبایی‌هایش ببینی و برای رسیدن به مقصد عجله نکنی. گاه مقصد همین مسیر است به شرط شناختنش و درک لحظاتش.
کاربر ۶۵۵۹۷۴۳
همنشینی مثل روشن‌کردن آتش است. نمی‌توانی آتش روشن کنی و گرم نشوی لیکن می‌توانی از سوختنت پیشگیری کنی. در هر رابطهٔ مسمومی قسمتی از وجودت می‌سوزد و خاکستر می‌شود. خاکستر را نمی‌توان احیا کرد. پس نباید بسوزی؛ البته اگر برای خودت ارزش قائل هستی؛ وگرنه خاکسترت را به باد خواهی سپرد و دیگر حتی یادی هم از تو به جا نخواهد ماند.
shadi
«انسان‌ها هرچه درکِ بیشتری داشته باشند، رنج بیشتری می‌کشند.»
shadi
«هر سنگ‌ریزه یعنی یک قله.»
shadi
اگر فردایی پیش رویم باشد. این سفر پایانی ندارد و اگر داشته باشد، پایان عمر من هم خواهد بود.
Zeynab Shahdoost
همنشینی مثل روشن‌کردن آتش است. نمی‌توانی آتش روشن کنی و گرم نشوی لیکن می‌توانی از سوختنت پیشگیری کنی. در هر رابطهٔ مسمومی قسمتی از وجودت می‌سوزد و خاکستر می‌شود. خاکستر را نمی‌توان احیا کرد. پس نباید بسوزی؛ البته اگر برای خودت ارزش قائل هستی؛ وگرنه خاکسترت را به باد خواهی سپرد و دیگر حتی یادی هم از تو به جا نخواهد ماند.
n
چون نآرم آن‌که فارغ زان آشنا گریزم گه در فسون نشینم، گه در دعای گریزم بوی کشنده او خود همره صبا شد خلق از سموم وادی، من از صبا گریزم شمشیر بر کشیده عشق و مرا در آن کوی پای خرد شکسته چون از بلا گریزم هر جانور که باشد بگریزد از بلایی من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟ خسرو، مگوی در کش پا از طواف کویش کو نیست آن حریفی کز وی به پا گریزم کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم از دست دل بر آنم کز جان خود گریزم
rima
«یاد من باشد فردا دم صبح، جور دیگر باشم». اگر فردایی پیش رویم باشد.
rima

حجم

۱۱۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۱۱۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
رایگان