بریدههایی از کتاب ذهن بازیگوش
۳٫۳
(۹)
چنین است دعای معروف سقراط: «ای پَنِ عزیزم و ای تمام خدایانی که بر این مکان احاطه دارید، روح مرا زیبا کنید، باشد که در بیرون و درون یکدست شوم.»
azaad
گاهی با خود میگوییم اگر ساز بهتری داشتم، مثلاً ویولن استرادیواریوس، یا ابررایانهای با گرافیک بالا یا یک کارگاه مجسمهسازی خوب و کاملاً مجهز، چه کارها که نمیتوانستم بکنم. اما هنرمند کسی است که با ارزانترین سازها بتواند هر کاری بکند.
azaad
افسانهها و اسطورهها شخصیتهایی هستند که نماد مفهوم بازیگوشیاند، مانند ابله، حیلهگر و کودک. ابله از تصاویر کهنِ تاروت در فرهنگ ما و عدد صفر در ورقِ بازی است که نماد استعداد محض است. ابلهان و مسخرهبازان مقدس در اسطورهها و اشعار کهنِ تمدنهای سراسر دنیا حضور داشتهاند، در قالب شخصیتهایی مانند کایوتی و حیلهگر (خدایان سرخپوستان آمریکا)، پنِ یونانی و دلقکها و ابلهان دورهٔ رنسانس در ایتالیا، انگلستان و فرانسه. نبوغ شخصیت ابله یکی از درونمایههای آثار شکسپیر است. ابلهان، حیلهگرها، لودگان مقدس و نیز تا حدی شَمَنها به نوعی موز و زبان گویای ضمیرِ ناخودآگاه بودند، زبانی که ترس و شرم مانع از بروز آن در بزرگسالان معمولی میشد.
yalda
معشوق همچون تشنگی و «دیگرانگی» درون ما نشسته. بودن همان خواهش تن است.
yalda
آرشه بر تار سیوسه سانتیمتری ویولن میلغزد و قلممو بر سفیدی بوم: بازیگوشیِ بیانتها بر پهنهای محدود.
azaad
موبهمو بیند ز صرفه حرص انس
رقص بیمقصود دارد همچو خرس
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
مطربانشان از درون دف میزنند
بحرها در شورشان کف میزنند
yalda
شاید وقتی دیگر نمیدانیم چه بکنیم، تازه رسیده باشیم به اصل کار، و وقتی دیگر نمیدانیم چه راهی را برویم، تازه سفرمان شروع شده باشد.
azaad
گاهی با خود میگوییم اگر ساز بهتری داشتم، مثلاً ویولن استرادیواریوس، یا ابررایانهای با گرافیک بالا یا یک کارگاه مجسمهسازی خوب و کاملاً مجهز، چه کارها که نمیتوانستم بکنم. اما هنرمند کسی است که با ارزانترین سازها بتواند هر کاری بکند
azaad
آسانترین راه خلق اثر هنری آن است که در قید و بند شکست و موفقیت نباشیم و فقط چشم به مسیر بدوزیم.
azaad
برای آفرینش آزادانه باید از میان برخیزیم. برای آفرینش آزادانه باید از لحاظ فنی ماهر باشیم.
azaad
فرد خلاق مهارناشدنی است. اگر زندگیاش پر از شادی باشد، شادی موتور محرکش در طیّ فرایند خلاقه میشود. اگر غمبار باشد، غم موتور محرکش میشود.
azaad
بداههپردازان بزرگ به کشیشها میمانند: فکر و ذکرشان خدایشان است.
استفان گراپلی [۱]
yalda
به یک معنا، هنر تماماً بداههپردازی است. برخی انواع بداههپردازی همانطور که هست، کامل و به یکباره، نمود مییابد اما «بداههپردازیِ دستخورده» هم داریم، یعنی پیش از آنکه هنرمند اثر را به مردم عرضه کند تا از آن لذت ببرند زمانی را صرف بازبینی و بازسازی آن میکند.
yalda
«آهنگسازی بداههپردازی است با سرعت کمتر، چون سرعت نوشتنِ آدم اغلب به سرعت جریان افکارش نمیرسد.
yalda
اثر هنری که ما کاملشدهاش را میبینیم و شاید عمیقاً هم عاشقش باشیم به یک معنا اثر و ردّ پای فرایندی است که در درون پدیدآور رخ داده است. بداههنوازی در واقع احساس ناشی از پیمودن این فرایند درونی است.
yalda
لئوناردو داوینچی از پیشگامان بزرگ بداههنوازی با ویولا دابراچو بود و با دوستانش اُپراهایی ترتیب داد که در کلّ زمان اجرا هم شعر و هم موسیقی در لحظه پدید میآمد
yalda
آن که شادی را به دنبال میکشد،
بالهای زندگی را نابود میکند.
اما آن که وقت پروازِ شادی
بر آن بوسه میزند
در بیکرانگیِ بردمیدنهای خورشید میزیَد.
ویلیام بلیک
yalda
زیست خلاقانه کار و بار پرخطری است. اگر بخواهیم راه خود را برویم و به الگویی که والدین، همسالان و نهادها در جامعه به ما میدهند توجه نکنیم باید تعادل ظریفی بین سنت و آزادی فردی و بین پافشاری بر عقاید شخصی و تغییرپذیری برقرار کنیم.
yalda
بودن، فعالیت و آفرینش در لحظه، با دست خالی و بی پشت و پناه، منتهای بازیگوشی و سرخوشی و البته به رغم این کارها ترسناک است. قدم گذاشتن به جهان ناشناختهها ممکن است برایمان شعر و خوشی، آفرینش و طنز، رفقای جانی، خودشناسی و هر از گاهی شاهکاری خلاقانه به ارمغان بیاورد. اما همین قدم گذاشتن به ناشناختهها میتواند منجر به شکست، سرخوردگی، انزوا، بیماری یا مرگمان شود.
yalda
هر آنی ارزشمند است، مخصوصاً به این دلیل که میگذرد، تکرار نمیشود، باز پس نمیآید و نمیایستد. انسان تمایل دارد هرچیز ارزشمندی را ذخیره یا حفظ کند.
yalda
از بین رفتنِ حاصلِ بداههپردازی است که ما را متوجه و شکرگزارِ یکتا بودنِ لحظههای زندگی میکند. لحظهٔ یک بوسه، یک غروب، یک رقص یا یک شوخی، هیچکدام هرگز به همان شکل تکرار نمیشود. هرکدام فقط یک بار در تاریخ کائنات رخ میدهد.
yalda
درون هریک از ما، حیات، شور زندگی و جان و روحی هست که خودمان آن را به فعلیت میرسانیم. چون فقط یک نمونه از ما در سراسر تاریخ وجود دارد، نمود وجودمان هم یکتاست. اگر مانع از بروزش شویم هرگز از هیچ طریق دیگری سر بر نخواهد آورد و برای همیشه از میان میرود.
مارتا گراهام [۲]
yalda
هر قطعه آهنگی که مینوازیم، رقصی که میکنیم، نقشی که میزنیم و هر برشی از زندگیمان آینهٔ تمامنمای ذهن و روان ماست که آن را با همهٔ کاستیهایش دقیقاً همانگونه که هست به ما بازمینمایاند. هنگام بداههپردازی این خاصیتِ بازتابندگی بیشازپیش در نظرمان پررنگ میشود. چون نمیتوانیم به عقب برگردیم، نه حذفی در کار است، نه جرح و تعدیلی و نه ندامتی.
yalda
چوآنگ_ تزو گفته «کائنات تسلیمِ ذهنِ آرام میشو
yalda
این تسلیم کامل، این رها کردن تمام نیازها و فراموشی زمان، و این کنار گذاشتن تقدسمآبی، پارسایی و ادعای هنرمندی و روشنگری باعث شد بتواند آزاد و رها «فقط بنشیند (۲۷)» حتی شده تا ابد.
yalda
رفتار حیوانات آگاهانه و شخصوار نیست. حیوانات به قول ریلکه در «جهان رازآلود» به سر میبرند
yalda
دستاوردِ بودا رسیدن به چنین فیضی بود با وجود خودآگاه بودن. این آگاهیِ فراخودآگاه، یعنی هر لحظه زندگی کردن و جاری بودنِ هشیارانه، میتواند در هریک از ما به ثمر بنشیند.
yalda
موسیقی، واژهای که هر روز به زبان میآوریم، چیزی نیست جز تصویر معشوق. موسیقی را دوست داریم چون تصویر معشوق است.
yalda
لیلا ابزاری است که افراد را ناخودآگاه به جاهای عمیقتر و معنویترِ روانشان میبرد. ریتم و جادوی موجود در موسیقی، شعر، نمایش و مناسک آیینی ما را از خود بیخود میکند یا در واقع در خود فرو میبرد و مجذوب میکند. نوشتن، نوازندگی، آهنگسازی، نقاشی، خواندن متن، گوش کردن و دیدن همگی نیاز به تسلیم شدن در برابر جذبهٔ جنسی دارد و تحولی از جنسِ عاشق شدن در نفْس پدید میآورد.
yalda
در تصوف، معشوقِ عامْ دوستی است که او را دوست میداریم اما معشوقِ خاصْ همان حضرت دوست یعنی خداست که یکی است. عشق حالتی از نوسان میان غیاب معشوق و نزدیکی به اوست، نوعی نوسان و ارتعاش هماهنگ بین وحدت و ثنویت وجود.
yalda
حجم
۴۱۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۴۱۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
تومان