بریدههایی از کتاب دفترچه نیم سوخته یک تکفیری
۴٫۳
(۵۵)
بالاخره از جهنم برگشتیم. ابویزید قطع نخاع شد. نفهمیدم چی شد که موجی شدم. تلفات زیادی دادیم. میگن به این خاطر بوده که به ایرانیا خوردیم. مثِ اشباح، متحرک و پرسرعت بودن. اینقدر دقیق گِرا میگرفتن که فکر میکردیم از وسط خودمون دارن زاویه میچینن. مگه میشه کسی مُشرک و مَجوس باشه، اما تا آخرین گلولهش وایسه؟! کم آوُردم. خدا با اوناس یا با ما؟
"مُدَع :) يٖ"
کلاسا فشردهس. تو کلاسِ شرعیات که اجازهٔ سؤال نداریم. توی کلاسِ جهادم به من و چند نفر دیگه مدام حالت تهوع دست میده. امروز شیخ ستّار محمد داشت از ثواب تکهتکه کردنِ اجزایِ بدنِ صَلیبیا و مُرتدا حرف میزد! تا یه ساعت تهوع داشتم. امروز اسلحهای رو که قراره مأنوسم باشه، تحویل گرفتم.
"مُدَع :) يٖ"
اجازه سؤال نداریم. میگن سؤال باعث میشه ذهنتون درگیر بشه و از ایمانتون کم شه!
"مُدَع :) يٖ"
دیشب چند نفر رو آوُردن که سروصورتشون رو با کیسه پوشونده بودن. سَحر، قبلِ نافلهٔ شب، از یکی از برادرا پرسیدم اونا کی بودن؟ گفت: چند تا از مجانین و عقبموندههای ذهنی! گفتم برا چه کاری آوُردنشون؟ اصلاً چه کاری از اونا برمیاد؟ خندید و گفت: آوُردنشون عاقبتبهخیر شن! پرسیدم ینی چی؟ گفت: شیخ احمد آلکثیر، گفته این مجانین و عقبموندهها اگه به درد هیچ کاری نخورن، به درد عملیاتای انتحاری هم نمیخورن؟! گفتم ینی میخواین به اینا بمب کنترلی ببندین و بفرستین وسط جمعیت؟ گفت: تو با این مسئله مشکلی داری؟
"مُدَع :) يٖ"
دیشب چند نفر رو آوُردن که سروصورتشون رو با کیسه پوشونده بودن. سَحر، قبلِ نافلهٔ شب، از یکی از برادرا پرسیدم اونا کی بودن؟ گفت: چند تا از مجانین و عقبموندههای ذهنی! گفتم برا چه کاری آوُردنشون؟ اصلاً چه کاری از اونا برمیاد؟ خندید و گفت: آوُردنشون عاقبتبهخیر شن! پرسیدم ینی چی؟ گفت: شیخ احمد آلکثیر، گفته این مجانین و عقبموندهها اگه به درد هیچ کاری نخورن، به درد عملیاتای انتحاری هم نمیخورن؟! گفتم ینی میخواین به اینا بمب کنترلی ببندین و بفرستین وسط جمعیت؟ گفت: تو با این مسئله مشکلی داری؟
🌱
میگن سؤال باعث میشه ذهنتون درگیر بشه و از ایمانتون کم شه!
🌱
گفتم نگو داعش. اینجا اگه بگی داعش، ۴۰ ضربه شلّاقت میزنن.
حتی یه بچهٔ پنجساله رو از میخ آویزون کردن. ما «الدولة الاسلامیة» هستیم.
از خونهم پرسیدی. خونهٔ من شیخ مسکین بود، اما دیگه از اونجا فرار کردم. خونهٔ من اینجاست. اردوگاه فاروق. ما اینجا تو دو مرحله آموزش میبینیم و بعد اینجا رو ترک میکنیم و به اردوگاه عملیاتی میریم. اینجا کلاس شریعت میریم و آموزش نظامی میبینیم. فقط یه وعده غذا میخوریم. فقط یه شیشه آب تو روز مصرف میکنیم. فقط یه ساعت تو روز استراحت میکنیم. هر هفته فقط از یه نفر لذت میبریم. هر ماه فقط یهبار حموم میریم و تو عکسا هم فقط یه انگشت رو نشون میدیم.
"مُدَع :) يٖ"
امشب شنیدم که ملکه رو، فرشتهٔ کوبانی (زن تکتیرانداز ماهر و نماد مقاومت در برابر الدوله) قبل از عملیات ترور کرده. واسه اجزای بدن فرشتهٔ کوبانی، با اسم مستعار ریحانه، جایزه تعیین کردن.
"مُدَع :) يٖ"
حجم
۶۴۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۶۴۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۳۲,۵۰۰
۱۶,۲۵۰۵۰%
تومان