بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پنجره جنوبی | طاقچه
تصویر جلد کتاب پنجره جنوبی

بریده‌هایی از کتاب پنجره جنوبی

نویسنده:م. بهارلویی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۱ رأی
۳٫۷
(۵۱)
درد بی‌خبری نکشیدی بفهمی چی می‌گم!
n re
می‌گن زن‌ها شکننده و ضعیفن، اما مردهایی که عاشق می‌شن شکننده‌ترن...
n re
دنیا با نفرت قشنگ نیست. نمی‌خوای بی‌خیال نفرتت بشی و به زندگی عادیت برسی؟
n re
دست تو توی سفره‌ای بوده که من پهن کرده بودم و نون و نمک منو خوردی... نمکدونو نشکن که بد می‌بینی!
n re
زندگی همیشه اون چیزی نیست که ما می‌خوایم.
n re
زل زد به خانه سرد و بی‌روح بی‌بی! چه‌قدر دلش برای بی‌بی تنگ شده بود!
n re
آدم موفق هیچ‌وقت تمام برگ‌هایی که باعث بردش می‌شه رو نمی‌کنه...
n re
وقتی زیاد صبور باشی کسی محلت نمی‌ذاره! کسی نمی‌بیندت! از کنارت رد می‌شن و خاکی که روت نشسته پاک نمی‌کنن، بهت نمی‌رسن!... کسی نمی‌بینه که بالاخره برگ دادی یا نه! کسی نمی‌فهمه بزرگ شدی یا نه!... غم بیفته به جونتم کسی نمی‌فهمه!...
n re
با زود از کوره در رفتن فقط همه چیزو خراب می‌کنیم...
n re
آبی که ریخته شده دیگه جمع نمی‌شه.
n re
کولبرها و شوتی‌ها، جونشون کف دستشونه برای یه لقمه نون!
n re
سر که نه در راه عزیزان بود، بار گرانی است کشیدن به دوش!"
n re
ــ یک‌بار زندگی می‌کنیم...
n re
حق هیچ گلی، مُردن نبود!
n re
درست می‌گفت، شمارهٔ پرواز او بود... همین دلتنگ‌ترش کرد!
n re
حتما خدا رو داریم... خدا رو داریم...
n re
زندگی همینه، همین که می‌بینی! معمولی و غیرمعمولیشو خود ماها تقسیم‌بندی می‌کنیم...
n re
گیاه‌های کم‌توقع رو می‌شه گذاشت پشت پنجره‌های شمالی... کم‌توقع و آروم!... گلدونای پشت پنجرهٔ شمالی از اون گل و گلدونایی هستن که می‌تونی ولشون کنی بری سفر و اصلا یادت بره هستن... مهندس و نهال از جلوی دیدش گم شدند، بغض کرد و زیر لبی برای خود گفت: ــ چه‌قدر گیاه‌های پشت پنجرهٔ شمالی مظلومن...
n re
کلافه پناه برده بود به ناخدا و پرسیده بود "ناخدا چه جوری خوب و بد آدما رو تشخیص بدم؟!" و ناخدا گفته بود "نعوذبالله، مگه ما خداییم؟!... تشخیص خوب و بد آدما کار ما نیست، کار اون بالاییه! اونم به عمر ما و این دنیا قد نمی‌ده!
n re
چشم آدما رو که نگاه کنی می‌تونی راست و دروغشونو بفهمی! خیر و شرشونو... اصلا می‌تونی تا ته دلشونو ببینی! برو نگاه چشم آدما کن! زبون بلده دروغ بگه، چشم فقط ادای دروغ گفتنو درمی‌آره!"...
n re
گفتی بزرگ می‌شه خودش می‌فهمه مادرش کار درستی کرده طلاق گرفته... بزرگ شدم اما نفهمیدم کجای کارت درست بوده... حق داشتید از هم جدا بشید، اما حق نداشتید منو بیارید توی این دنیا و مسئولیتمو قبول نکنید!...
n re
حال و روزم مثل کسیه که گیر کرده وسط دریای طوفانی! هم ترس دارم، هم ناامیدم، هم می‌دونم ناامید بشم مُردم!...
n re
وای به روزگاری که دریا یکی از یاراتو بگیره!... نمی‌دونی چه تلخه بخوای به خونواده‌ای خبر بدی با عزیزشون رفتی و بی‌عزیزشون برگشتی!...‌ دریا همون‌قد که پرِنعمت و برکته، بی‌رحمه! خیلی‌ها رو از خونواده‌هاشون می‌گیره و می‌بره تو دل خودش...
n re
چه دلیلی بهتر از دوست داشتن وجود داره
n re
وقتی فکر می‌کنم این مدت چه‌طور منو بازی دادی و کَکت نگزید، از هر چی آدمه بدم می‌آد!...
n re
من دوست دارم در کنار هم خوشبخت زندگی کنیم، نمی‌خوام سدی باشم جلوی خواسته‌هات...
n re
من دوست ندارم وقت و انرژیمو صرف چیزی کنم که بهم حس بد می‌ده!
n re
خانه برایش قداست داشت و اعتقاد داشت خانه باید مرکز آرامش باشد نه فشار کاری بیرون از خانه!
n re
وقتی خودش نمی‌خواد باشه، نمی‌تونم وادارش کنم به بودن.
n re
تو بال منو چیدی و بعد در قفسو باز کردی و گفتی آزادی!
n re

حجم

۶۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲۰ صفحه

حجم

۶۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲۰ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
تومان