بریدههایی از کتاب روان درمانی اگزیستانسیال
۳٫۵
(۷۷)
توضیح هر پدیده، نخستین گام در جهت تسلط بر آن است.
Azadehana
مونتنی در رسالهاش در باب مرگ پرسیده: «چرا از آخرین روز زندگیات میهراسی؟ بیش از روزهای دیگر در مرگت سهیم نیست. آخرین گام خستگی نمیآوَرَد، تنها خستگی را آشکار میکند.»
Azadehana
یک ضربالمثل ژاپنی میگوید: «دانستن و عمل نکردن، با ندانستن یکیست.»
شبیر
اگرچه نفْس مرگ آدمی را نابود میکند، اندیشهٔ مرگ نجاتش میدهد.
Lale Farhoudi
«به کدام دچاری؟ جنونی خردمندانه یا سلامت عقلی ابلهانه؟»
Azadehana
هرچقدر به یکدیگر نزدیک شویم، همیشه فاصلهای هست، شکافی قطعی و غیرقابلعبور؛ هریک از ما تنها به هستی پا میگذاریم و باید بهتنهایی ترکَش کنیم.
amirhossein_nv
هایدگر معتقد بود در دنیا دو وجه اساسی برای هستی وجود دارد: ۱. مرتبهٔ فراموشی هستی و ۲. مرتبهٔ اندیشیدن به هستی. (۷)
وقتی فرد در مرتبهٔ فراموشی هستی است، در دنیای اشیا میزید و خود را در سرگرمیهای روزمرهٔ زندگی غرقه میکند: فرد به پایین کشیده میشود تا هممرتبهٔ «وراجیهای بیارزش» شود و در «آنها» مستغرَق. فرد خود را تسلیم دنیای روزمره و دلواپسی برای شیوهٔ وجود چیزها میکند.
Azadehana
فرد ابتدا باید بیاموزد که خود را برای زمان حال و آینده ببخشد. تا زمانی که فرد هماکنون با خود همان گونه رفتار کند که در گذشته رفتار میکرده، نمیتواند خود را بهخاطر گذشته ببخشد.
Azadehana
جِین در آن جلسه عمیقاً دریافت هر کاری بکند و هرقدر خود را نزار نشان بدهد، در نهایت باید بهتنهایی با مرگ روبهرو شود، کسی نمیتواند برایش پادرمیانی کند و کسی نمیتواند بهجای او بمیرد.
کاربر ۵۰۰۸۷۱۰
«فلسفهپردازی، آماده شدن برای مرگ است»
Fateme Nahavandi
«فقط کسی از طعم واقعی زندگی لذت میبَرَد که مشتاق و آمادهٔ دستکشیدن از آن باشد.»
Fateme Nahavandi
«چرا از آخرین روز زندگیات میهراسی؟ بیش از روزهای دیگر در مرگت سهیم نیست. آخرین گام خستگی نمیآوَرَد، تنها خستگی را آشکار میکند.
Lale Farhoudi
تمامی انسانها متحیر و سرگشتهاند، ولی بعضی قادر به کنار آمدن با این سرگشتگی نیستند
Azadehana
‘هر ترسی در نهایت ترس از مرگ است’
کاربر ۵۰۰۸۷۱۰
چهچیز افراد را از اتخاذ تصمیمهایی که بهوضوح به نفعشان است، باز میدارد؟ یک پاسخ بدیهی این است: بیماری که در دستیابی به نیازها و آرمانهای بالغانهٔ خود کارشکنی میکند، در حال ارضای رشتهٔ دیگری از نیازهاست که اغلب ناخودآگاهند و با اولیها همخوانی ندارند. بهعبارت دیگر، بیمار انگیزههای متضاد و متعارضی دارد که نمیتوان همزمان ارضایشان کرد.
Azadehana
محبت فعال است. عشق بالغانه دوست داشتن است، نه دوست داشته شدن. فرد عاشقانه به دیگری میبخشد؛ «تسلیم» دیگری نمیشود.
محبت شیوهٔ بودن و حضور فرد در دنیاست؛ ارتباطی انحصاری، دشوار و جادویی با یک فرد خاص نیست.
Azadehana
فرانکل میگوید: «مهم بزرگی شعاع فعالیتهای شما نیست، بلکه مهم این است که بتوانید دایرهاش را خوب پُر کنید.»
Azadehana
علاقه به دیگری بهمعنای علاقه به هستی و رشد اوست.
Azadehana
اعتمادبهنفس بروس بهشدت پایین بود و اغوای موفق زنان، تلاشی بود در جهت تحکیم ارزش خود.
کاربر ۵۰۰۸۷۱۰
در عمق ماتمِ فقدانِ دیگری این پیام نهفته است که «اگر مادر (پدر، فرزند، دوست، همسر) تو میمیرد، پس تو هم خواهی مُرد.»
Azadehana
فرد رواننژند میکوشد گذشته را در آینده بیابد و بهاینترتیب اکنون را از دست میدهد و نابود میکند.
Azadehana
اضطراب بخشی از هستیست و انسانی که به رشد و خلاقیت ادامه میدهد، هرگز از آن رها نمیشود.
Azadehana
گاه طلاق بهجای آنکه سرود عزا باشد، مایهٔ رهایی و رستگاریست.
Azadehana
آنچه والتر با آن مواجه بود و از آن طفره میرفت، یک پارادوکس عمیق انسانی بود: ما در حسرت خودمختاری هستیم، ولی از پیامد ناگزیر خودمختاری یعنی تنهایی طفره میرویم.
Azadehana
تصمیم دردناک و رنجآور است نیز به این دلیل که اگر ژرف بنگریم، نهتنها هریک از ما را با آزادی رودررو میکند، بلکه با تنهایی بنیادین و با این واقعیت هم مواجه میسازد که هریک از ما بهتنهایی مسئول وضعیت موجود در زندگی خویشیم.
Azadehana
اگر فرد میخواهد خودش را دوست بدارد، باید شیوهای را در پیش بگیرد که خود آن را میپسندد و تحسینش میکند.
Azadehana
«جایی را که نمیخارد، نخارانید.»
amirrezajn
علاقه به دیگری بهمعنای رابطهای مبتنی بر ازخودگذشتگی و نوعدوستیست: فرد توجه به خود و آگاهی از خود را کنار میگذارد؛ ارتباط برقرار میکند بدون این فکر مسلط که او دربارهٔ من چه فکر میکند؟ یا این رابطه چه سودی برایم دارد؟ فرد در پی تحسین، پرستش، تسکین جنسی، قدرت و پول نیست.
Azadehana
علاقه به دیگری بهمعنای علاقه به هستی و رشد اوست.
Azadehana
موقعیت اگزیستانسیال میگوید دنیا تصادفیست یعنی هر آنچه هست، میتوانست طور دیگری باشد؛ یعنی خود انسانها هستند که خود، دنیای خود و موقعیتشان را در آن میسازند؛ یعنی «معنا» یی در کار نیست، جهان از نقشهای عظیم برخوردار نیست، هیچ خط مشیای جز آنچه فرد خود میآفریند، وجود ندارد.
پس معضل بنیادی اینجاست: چطور کسی که نیازمند معناست، آن را در جهانی فاقد معنا بیابَد؟
Lale Farhoudi
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۱۷ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۱۷ صفحه
قیمت:
۲۵۱,۰۰۰
تومان