
بریدههایی از کتاب آتش بدون دود (جلد دوم از مجموعه هفت جلدی)
۴٫۲
(۲۲)
میوهٔ بسیار، شاخهٔ درخت را میشکند، شادی بسیار، قلب را. ترکمن میگوید: با نصف خندهات بخند تا مجبور نشوی گریه کنی. با جامهٔ نو، چاروق نو نپوش. کمال، غصّه میآورد!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
زندگی در غمانگیزترین شکل خود، هرگز از لحظههای منفردِ شیرین و دلنشین، تهی نبودهاست و نخواهدبود
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
گاهی اوقات، انسان مجبور میشود محبوببودن را فدای خوببودن بکند. محبوبمردمشدن، آسانتر از کارکردن برای مردم است.
sajjadquote
آقاویلرِ شما میگوید: سیهبختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد…
N.khayeri
سیهبختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد…
مژده
این ریاکاران و دروغگویان هستند که انسان را به حرفزدن، ناچار میکنند. در برابر آنها، اگر سکوت کنی، بُزدلی، و اگر سخن بگویی، همتراز ایشانی. این موقعیت بدیست که همیشه اراذل برای انسان پیش میآورند. وقتی یکی آنها میگویند و یکی تو میگویی، از خودت بیزار میشوی که چرا با چنین کسانی همدهان شدهیی؛ و وقتی میگویند و تو بزرگوارانه به راه خود میروی، فریاد میزنند که چرا جواب نمیدهد؟ اگر دروغ میگوییم، چرا جواب نمیدهد؟! بهراستی روزگاریست که هم گفتن مشکل است هم نگفتن…
sajjadquote
بهراستی روزگاریست که هم گفتن مشکل است هم نگفتن…
م.ظ.دهدزی
با دلتنگیات، مرا بیتاب نکن؛ و با بیتابیات، مرا دلتنگ نکن!
تو تکیهگاه منی مارال. تکیهگاه اگر محکم نباشد، تکیه بیمعنیست.
با قلبت احساس کن؛ امّا با قلبت فکر نکن!
بگذار کمی دیگر هم تحمّل کنیم؛ همانطور که صدها سال تحمّل کردهییم.
غذای نیمپخته از خام بدتر است؛ زیرا خام، فریب نمیدهد امّا نیمپخته میفریبد.
پس کمکم کن تا پخته بازگردم _مارال.
درّین
انسان، تنهایی را انتخاب نمیکند؛ بلکه در شرایطی، تنهایی به انسان تحمیل میشود.
reader
جهالت میکردم، و انسان صادق کسیست که مدافع دوران جهالت خود نباشد. مارال! ما حق نداریم از همهٔ آنچه در گذشته کردهییم دفاع کنیم؛ چراکه در این صورت، هیچچیز تغییر نخواهدکرد و درست نخواهدشد.
درّین
حرفی که دل دیگران را میشکند، از دلِ شکسته خبر میدهد
reader
وقتی کسی حرف نمیزند، دلیل این نیست که نمیتواند حرف بزند و نمیتواند خوب حرف بزند. ضرورتِ گفتن مهم است نه گفتن.
reader
زندگی در غمانگیزترین شکل خود، هرگز از لحظههای منفردِ شیرین و دلنشین، تهی نبودهاست و نخواهدبود
م.ظ.دهدزی
سولماز، یک باغ گل بود؛ امّا مگر میتوانستی یک غنچه از این باغ بچینی؟ چنان تیغبارانت میکرد که تا عمر داشتی از یادت نمیرفت. اگر جوانی به او خیره میشد، سولماز میایستاد و فرصت میداد. بعد میگفت: پسر! خوب نگاه کردی؟ حلالت باشد! گناهت پای من! دلت میخواست سولمازاوچی را ببینی، و دیدی؛ امّا اگر دفعهٔ دیگر که از مقابلت رد میشوم، سرت را پایین نیندازی، به گالان میگویم چشمهایت را از کاسه دربیاورد و برای مادرت بفرستد.
sajjadquote
سکوتکردن، گاهی اوقات، دروغگفتن است _دروغگفتنی بزدلانه و ریاکارانه…
sajjadquote
مرگ که مسألهیی نیست. خوبمردن مسألهٔ ماست.
صــاد
دیوار، برادریها را از بین نمیبرد؛ زمان هم همینطور.
صــاد
«هیچچیز دنیا را به فساد و تباهی نکشاندهاست مگر زورگفتنِ معدودی و زورشنیدن بسیاری.»
مژده
امّا کشتن معترض، راه ازمیانبردن اعتراض نیست.
مژده
این دنیا نیست که زیر پای مغروران شکستخورده میلرزد؛ این پای خود آنهاست که استواری دنیا را تاب نمیآورد.
Hosein Ramezani
سیهبختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد…
reader
راست است که گفتهاند: «روباه، اگر زبان خوش هم نداشتهباشد، چه میتواند داشتهباشد؟»
م.ظ.دهدزی
در کنار مردگان، همیشه فرصتیست برای اندیشیدن به زندگی. مرگ، از اعتبارِ ضدِّ خویش سخن میگوید.
f.z
وقتی از خنجر استفاده کن که با پَر نتوانی همان کار را، به همان خوبی انجام بدهی.
م.ظ.دهدزی
من همهٔ صداها را میشنوم؛ امّا فقط منتظر یک صدا هستم
م.ظ.دهدزی
گوکلانهای باتجربه میگفتند: «سرنوشتِ فروافتادن در مهلکه، زمانی برای یک گرگ، مسلّم میشود که از گلهٔ گرگها جدا شود.» و این حقیقت داشت که «گرگ تنها»، در اعماق قلبش، میلی اوجگیرنده و همیشگی به اجتماع گرگها داشت _میلی که چون مار نیمهجان، پیاپی سرکوب میشد و باز سربرمیداشت.
علی نورا
از بینهایتْ راه به یک قلّه میتوان رسید. قلّه، محتوم است و مسلّم. میتوان دیر کرد و معطّل. سقوط و فروماندن تنی چند، ناممکن نیست. فانوس به دست یکی، تبر به دست دیگری. میتوان یاری کرد و یاوری، میتوان پشت کرد و دشمنی. امّا قلّه را که فرو نمیتوان کشید. و سکون را جانشین حرکت نمیتوان کرد.
صــاد
ترس از قدّارهکشهای یاشولی آیدین، ترس از تکفیر، ترس از گرسنهماندن و لگدمالشدن و بهروزسیاهافتادن، ما را وادار به تعظیمکردن در برابر چیزی کردهاست که در اعماق قلب خود، به آن چیز ایمانی نداریم.
Farshid0032
«من نه یموتم نه گوکلان. ترکمنم، و ایرانیام. ایران، سرزمین من است، و ترکمن، خلق من…»
درّین
تو موج دریایی، گالاناوجا
صدای صحرایی، گالاناوجا
دشمنِ دشمن، رفیق دوست
با همهیی، تنهایی، گالاناوجا!
Pouria Pourakbari
حجم
۲۲۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۲۲۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان