باز هم شب رسید و درد آمد، باز هم لحظهٔ نبرد آمد
سرد شد چای و بردی از یادت لحظهٔ خوب هم نشینی را
میم حا یا الف
آسمان روی سقف همسایه از سر شب ستاره باران است
آسمان زیر سقف خانهٔ ماست، چون تو وقتی ستارهای باشد
rghye
صد و هفتاد و پنج دریا را میتوان دست بسته پنهان کرد
صدوهفتاد و پنج مادر را میتوان سال ها پریشان کرد
می توان سال ها بدون هوا زندگی کرد در دل یک رود
می توان دست بسته جنگید و میتوان دست بسته طوفان کرد
سنگری ساختند در گودال زیر آوار موجی مجنون
آخرین اشک آخرین غواص، قلب نیزار را مسلمان کرد
rghye
در پیکری که عشق تراشیده، جانی نمانده است مدارا کن
میم حا یا الف
این روزها طنین پَر هر کبوتری
راوی عاشقانهترین نامههای ماست
rghye
تو انتقام چی رو میگیری
از بچه ها، با دستای صیهون
بوی جنایت میده پای تو
با پرسه تو دنیای نفت و خون
هر روز مرگ و وحشت و کشتار
هر روز تو خون غوطه ور هستی
هر روز طعمه ات بچه ها هستن
کوری یا اینکه چشماتو بستی؟!
وقتی به طبل جنگ میکوبی
هر قرن با تو قرن آشوبه
وقتی نباشی اَمنه این دنیا
حال تمام نقشه ها خوبه
rghye
بیدار شو وجدان خواب آلود
خاموش کن موج نظامی رو
قلب هواپیما پر از بچه ست
اجرا نکن این تلخکامی رو
قلب حریم آبی ایران
گهواره مرگ هما میشد
دریا چشاش و بسته بود و موج
تابوت سرخ بچه ها میشد
یکشنبه ها دریا غم انگیزه
خون از دل امواج میجوشه
یکشنبه ها ماه خلیج فارس
پیراهن سرخش رو میپوشه
rghye