بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاییز در راهرو | طاقچه
تصویر جلد کتاب پاییز در راهرو

بریده‌هایی از کتاب پاییز در راهرو

نویسنده:هادی منوری
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
می‌خواهم نامم را با حروف دیگری بنویسم شاید چاپخانه‌ها اندوهم را منتشر کنند.
یك رهگذر
اسمت را اگر بر برگ‌ها بنویسم تکثیر می‌شوی و رازِ با تو بودنم فاش خواهد شد.
یك رهگذر
همه دروغ می‌گویند حتی کبوتران چاهی بغداد شاعران سرزمین حلب و بادهایی که از دوردست می‌آیند. همه دروغ می‌گویند حتی من که دوستت دارم.
یك رهگذر
می‌گذرد سخت می‌گذرد شب‌های تنهایی. تنهایی سخت می‌گذرد من اما یکی از همین شب‌ها ماه را بغل می‌کنم و صورتم گل می‌اندازد. تو زیبا می‌شوی آنقدرکه زغال نارنج‌ها گر بگیرد.
یك رهگذر
مادرم پژمرده می‌شود چون آفتاب بعدازظهر و بچه‌ها احساس می‌کنند خورشید که نباشد تکلیف پیاده‌روها را چه کسی روشن می‌کند؟
یك رهگذر
کدام سنگ قبر اسم مرا در خود می‌پیچد؟ این جمعیت کبود میراث کدام طایفه را زار می‌زند؟ مادرم آرام نگاه می‌کند و زیر لب می‌گوید این مرگ چقدر هیمنه دارد!
یك رهگذر
من هرگز نمی‌میرم اما غم موریانه‌ای است که چشم‌هایم را خوب می‌شناسد.
یك رهگذر
حالا چون آفتابی بی‌رمق لای دره‌های خمیده گم شده‌ام. من شهابی به زمین خورده‌ام چه کسی مرا پیدا خواهد کرد؟
یك رهگذر
حالا تو عاشقم که باشی زیباتر می‌شوم و صدایم از ناودانی نمی‌افتد. اگر دوستم داشته باشی غروب‌ها غمگین نمی‌شوم و کسی چین های صورتم را نخواهد دید.
یك رهگذر
کبودی لب‌های من از اندوه توست آیا این ابتدای باران نیست؟
یك رهگذر

حجم

۵۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۵۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان