جلو من راه نرو، شاید به دنبالت نیایم. پشت سرم راه نرو، شاید راهنمایت نباشم. کنارم راه برو و فقط دوستم باش.
ــ آلبر کامو
کاربر ۵۵۷۱۰۱۸
جلو من راه نرو، شاید به دنبالت نیایم. پشت سرم راه نرو، شاید راهنمایت نباشم. کنارم راه برو و فقط دوستم باش.
ــ آلبر کامو
rayan_janan
هند کشوری پر از تناقض است. میلیونها سکنه دسترسی به آب آشامیدنی ندارند، اما اینترنت ۴ جی در اختیار دارند. لنا از اینکه در بازار میبیند فقیرترین روستایی از زیر لباسهای ژندهاش تلفن همراهی مدل روز بیرون میآورد متعجب است، مدلی که تاجران هندی و خارجی مدت زیادی نیست که در دست گرفتهاند.
کاربر ۲۴۰۵۷۰۸
«ناشناختهها حد و مرزی ندارند. روی کارهایی تمرکز کنید که در ظاهر ناممکناند. مسیر این است!» مسیر آنجاست، پیش رویش، پیچدرپیچ و نامطمئن. خواستهٔ جاهطلبانهاش را میداند، اما دیگر نمیتواند عقبنشینی کند. آنقدر درگیر این کار شده که دندهعقبرفتن ناممکن است. برای تمام جاناکیها و لالیتاهای دنیا مبارزه خواهد کرد و به مردم روستا ثابت میکند که میشود جور دیگری فکر کرد.
کاربر ۲۴۰۵۷۰۸
ناگهان جملهٔ پرهور به یادش میآید که «بچهها همه چیز دارند، بهجز آنچه از آنها گرفتهایم.»
کاربر ۲۴۰۵۷۰۸
این گفتهٔ ژاک پرهور که «کودکان همه چیز دارند، بهجز چیزی که از آنها گرفته میشود» در این سفر پرفرازونشیب هدایتش کرده است؛ همچون مانترا . لنا می خواهد کسی باشد که چیزی را که از این بچهها گرفته شده است به آنها برگرداند.
کاربر ۵۵۷۱۰۱۸