شوپنهاور گفتاورد باستانی مشهور «آبرو برتر از جان آدمی است» را به چالش میکشد، به این دلیل که اگر جان و زندگی در کار نباشد، صحبت از آبرو نیز نخواهد بود. وانگهی هر آبروی ریخته را میشود تا حد زیادی بازسازی کرد، ولو به صورتی دیگر و در جایی دیگر، و بسیاری از بیآبروییهای مرسوم سوءتفاهمی بیش نیستند و ذیلِ موضوع غیرت و ناموس شهسواری یا نگاه ایلیاتی یا قومیـ فرقهای به آبرو دستهبندی میشوند و چنین نیست که آب رفته در بحث آبروی شخصی هرگز به جوی برنگردد. یگانه بیآبرویی و رسوایی و لکهٔ ننگ نازدودنی، بیآبرویی بشریت است که تا ابد میماند، مانند جنایات چنگیز و قتل امیرکبیر و...
احسان رضاپور
شخص، از آنرو که شخص است، شایستهٔ احترام است و باید آبروی وی را نگه داشت.
احسان رضاپور
تمام فیلسوفانی که دربارهٔ احترام، آبرو یا شرافت در دوران ما پژوهش کردهاند جملگی مدیون وجه یا وجوهی از فلسفهٔ اخلاق کانت بودهاند، یا همان را گسترش دادهاند یا به چالش کشیدهاند. ولی هستهٔ دیدگاه کانت این است که تمام اشخاص صرفاً بدین اعتبار که شخص هستند، یعنی صاحب عقل و آزادند، شایستهٔ احتراماند و باید آبرو و شرافتشان را پاس بداریم. به باور کانت، شخص بودن یعنی غایت فینفسه بودن، یعنی شرافت داشتن، بنابراین یگانه واکنش ما در مقابل چنین موجودی احترام است و بس. این احترام نه فقط شایستهٔ اوست، بلکه اخلاقاً و مطلقاً واجب هم هست
احسان رضاپور
آبرو و ارزشی که آن را بازنمایی میکند دو چیز یکسر متفاوتاند: ممکن است کسی آبرویاش را از دست بدهد بیآنکه ارزشاش را از دست داده باشد، و برعکس
User
آبرو مشخصاً گمان و عقیدهای برآمده از خصلتهای واقعی خاص خود ما نیست، بلکه ناشی از قاعدهای است مبنی بر اینکه دیگران توقع دارند فلان خصلتها در ما وجود داشته باشد و ما از آن عاری نباشیم.
User
شخص، از آنرو که شخص است، شایستهٔ احترام است و باید آبروی وی را نگه داشت.
احسان رضاپور