
بریدههایی از کتاب ملاقات با مرگ
۴٫۳
(۱۵)
آنها آن قدر زندانی بودهاند که اگر در ِ زندان باز هم بشود متوجه نمیشوند!
magical;
همان طور که بدن را میشود ضعیف و ناتوان کرد، ذهن را هم میشود از رشد باز داشت.
ati_ramos
آدم بعضی وقتها تسلیم میشود چون از داد و قال میترسد. بله، داد و قال واقعا چیز ناراحتکنندهای است. ولی به نظر من، آدم باید برای آزادی مبارزه کند؛ ارزشش را دارد.
ati_ramos
«همان به که انسان برای مردم بمیرد!»
نیکو👷♀️
ــ راستی، خانم کینگ، شما مسیحی هستید؟
ــ نمیدانم. قبلاً فکر میکردم که به هیچ دینی اعتقاد ندارم. ولی حالا مطمئن نیستم. گاهی میگویم ای کاش میشد همه این چیزها را خراب کرد؛ همه این ساختمانها و کلیساها را. ای کاش همه این مذاهب و فرقهها از بین میرفتند؛ آخر همیشه بینشان جنگ بوده. همیشه با هم کشمکش داشتهاند.
ایران آزاد
ــ معذرت میخواهم. ولی من با این نوع فرق گذاشتن بین زن و مرد اصلاً موافق نیستم. اینکه میگویند: «زن ِ مدرن نگاهش به زندگی بسیار جدی است»، به نظر من اصلاً درست نیست. بعضی زنها جدی و با لیاقتاند، بعضیها هم نیستند. بعضی مردها احساساتی و کمعقلاند، بعضیها منطقی و خوشفکرند. در بین هر دو جنس همهجور آدمی پیدا میشود. جنسیت فقط در جایی اهمیت دارد که مسائل جنسی مطرح باشد.
Chica
با یک گچ روی زمین خط بکشید وبعد نوک خروس را بر روی آن خط بگذارید. حیوان تا مدتی سرش را بالا نمیآورد؛ فکر میکند نوکش به آن خط بسته شده. وضع فرزندان بوینتون هم همین طور است. یادتان باشد که او سالها روی آنها کار کرده، از وقتی که کودک بودهاند. سلطه این زن سلطهای ذهنی است؛ به آنها از کودکی تلقین کرده که نمیتوانند از فرمان او سرپیچی کنند. بیشتر مردم تصور میکنند این حرفها بیمعنی است، ولی من و شما مسئله را بهتر درک میکنیم.
magical;
ژرار با کلماتی شمرده گفت:
ــ به نظر من، وقتی جنون قدرت و جنون بیرحمی وجود کسی را تسخیر کرده باشد، برای چنین آدمی همه مثل هم هستند. از هیچکس نمیگذرد، حتی از عزیزترین و نزدیکترین کسانش.
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
پیرزن کاری کرده که بچهها تصور کنند وابستگی ِ کامل به او اجتنابناپذیر است. آنها آن قدر زندانی بودهاند که اگر در ِ زندان باز هم بشود متوجه نمیشوند! تا آنجا که من فهمیدم، حداقل یکی از آنها، دیگر علاقهای به آزادی ندارد! احتمالاً همه آنها از آزادی میترسند.
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
اگر تمایلات حیوانی انسان، خود را از قید و بند رها کنند، انسان به همان موجود وحشی دوران اولیه تبدیل میشود. از نفس ِ بیرحمی و ستمگری لذت میبرد! انسان حیوانی است که تمایلات مختلف در او به توازن بسیار ظریف و شکنندهای رسیدهاند. انسان یک نیاز بنیادین دارد، و آن بقاست. انسان در هیچ زمینهای نباید تندروی کند. تندروی شاید همان قدر خطرناک باشد که کندروی
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
با یک گچ روی زمین خط بکشید وبعد نوک خروس را بر روی آن خط بگذارید. حیوان تا مدتی سرش را بالا نمیآورد؛ فکر میکند نوکش به آن خط بسته شده. وضع فرزندان بوینتون هم همین طور است. یادتان باشد که او سالها روی آنها کار کرده، از وقتی که کودک بودهاند. سلطه این زن سلطهای ذهنی است؛ به آنها از کودکی تلقین کرده که نمیتوانند از فرمان او سرپیچی کنند. بیشتر مردم تصور میکنند این حرفها بیمعنی است، ولی من و شما مسئله را بهتر درک میکنیم. پیرزن کاری کرده که بچهها تصور کنند وابستگی ِ کامل به او اجتنابناپذیر است. آنها آن قدر زندانی بودهاند که اگر در ِ زندان باز هم بشود متوجه نمیشوند!
ایران آزاد
شیطان، مسیح را به بالای یک کوه میبرد و جهان را به او نشان میدهد و میگوید: «همه این جهان از آن تو خواهد بود، به شرطی که تسلیم من شوی و مرا ستایش کنی». واقعا که وسوسه به دست آوردن «قدرت مادی»، وسوسهای است که مقابله با آن بسیار بسیار دشوار است.
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
گاهی مرگ مشکلات را حل میکند. شاید مرگ به معنای زندگی کاملتر باشد ...
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
او از آدمهای متعلق به ملیتهای مختلف چنین ادعاهایی را شنیده بود. و دکتر ژرار اعتقاد داشت که هیچ نژاد و قوم و ملت و فردی را نمیتوان آزاد تلقی کرد؛ هر چند که بندگی مراتب متفاوتی دارد؛ بعضیها کمتر از دیگران در اسارتاند.
ati_ramos
در ضمیر ناخودآگاه ما چیزهای بسیار عجیبی پنهان است: شهوتِ سلطهگری، شهوتِ بیرحمی، اشتیاق به دریدن و پاره پاره کردن. همه اینها میراثی است که نژاد بشر از گذشته خود به ارث برده است ... خانم کینگ، بیرحمی و وحشیگری و شهوت در درون ماست! ما در را به روی آنها بستهایم و انکارشان میکنیم. ولی این تمایلات خیلی ریشهدار هستند و گاهی در را میشکنند و بیرون میآیند!
ati_ramos
مردم فکر میکنند ما دیوانه هستیم که خودمان را از این وضعیت خلاص نمیکنیم.
کارول با لحنی آرام گفت:
ــ شاید هم واقعا دیوانه باشیم!
ــ من که فکر میکنم هستیم. اگر هم نباشیم، میشویم.
magical;
ــ من به همهچیز علاقهمندم.
ــ اتفاقا بهترین راهِ کنار آمدن با زندگی همین است.
magical;
بعضیها در نظر میگیرند؛ بعضیها نمیگیرند. شما در نظر میگیرید! ولی من نمیگیرم!
magical;
حجم
۱۸۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
حجم
۱۸۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان