بریدههایی از کتاب هنر خودشناسی
۳٫۱
(۲۹)
«آنکه زن و بچه دارد، گروگان سرنوشت است؛ زیرا آنان موانعی بر سر راه اقدامات بزرگ هستند، چه اقدامات خوب و چه کارهای بد و نامبارک. مطمئناً بهترین و، از نظر رفاه عمومی، شایستهترین آثار را مردان مجرّد یا بیبچهای به سرانجام رساندهاند، که میل و مایهٔ خود را در راه خیر همگانی به کار بستهاند.»
دانشجو
آغاز حکمت همانا هراس از آدمیان است
دانشجو
بیشتر آدمها به درختان شاهبلوط میمانند، ظاهرشان طوری است که گویی احترامبرانگیز و منفردند، ولی بیاندازه غیرقابلتحمل و بیمزهاند
دانشجو
من نیز همصدا با فیلسوفان عهد کهن، با سقراط و ارسطو، فراغت خاطر را والاترین دارایی زمینی میدانم.
عرفان
تأهل= جنگ و ناداری! تجرد= صلح و فراوانی.
حتی سرایندهٔ برجستهٔ عشق (پترارکا)، میگوید:
«هر که جویای آرامش است، باید که بپرهیزد از زن،
از کارگاهِ بیتعطیلِ هزارگونه گلایه و دعوا.»
دانشجو
«زیرک جد و جهد نمیکند پی لذت،
بلکه در پی تخفیفِ درد میکوشد.»
ارسطو،
عرفان
در انگلستان نیمی از تمام خیانت در اموال، میان زن و شوهرها اتفاق میافتد.
دانشجو
۶
آبوهوا و شیوهٔ زندگی در برلین برای من بیانگر هیچچیز نیست. آنجا، تو گویی روی کشتی زندگی میکنی: همهچیز کمیاب، گران و سخت به هم میرسد، خوردنیها از دم خشکیده و پلاسیدهاند؛ برعکس، تا بخواهید دلهدزدی و طراری از هر قماش آنجا رایج است، رایجتر از سرزمینی که در آن لیموها میشکفند. این عوامل، نهفقط باعث میشوند ما نیز حزم و دوراندیشی مزاحم و اعصابخردکنی پیشه کنیم، بلکه اغلب باعث میشوند آنهایی که ما را نمیشناسند، چنان سوءظنی نسبت به ما داشته باشند که حتی نمیتوانیم به خوابمان هم ببینیم و اصلاً مردم با ما مثل آدمهای ناباب رفتار میکنند، تا از فرط عصبانت از کوره در برویم.
عرفان
با استناد به حکمتگزینِ بیا «بیشتر آدمها پلشتاند.» و طبق اصول لئوپاردی: «دروغ روح حیات اجتماعی است» و «جهان دارودستهای از شیادان علیه درستکاران، و پستفطرتان علیه بلندهمتان» است.
عرفان
هر که میخواهد از سروش غیب چیزی بپرسد، ابتدا باید که دلش صافی و از خود مطمئن باشد تا بتواند پرسش درست را طرح کند
شاخه نبات
«ریسمانهای آهنینی که قلبم را با آن به بند کشیدهاند، هر روز محکمتر میشوند. اکنون همین را میتوانم بگویم: هرچه دنیا بزرگتر میشود، مضحکه و لودگی نیز نادلپذیرتر و پلشتتر میشود، و سوگند میخورم که هیچ شوخی رکیک و خربازی روحوضیای چندشآورتر از درهمجوش بزرگان، میانمایگان و خُردینهگان نیست. به درگاه خدایان دعا کردهام که دلیری و نیکاندیشی مرا تا فرجام کار نگهدارد، و اگر قرار است واپسین بخش هدفم را شپشوار بخزم و پیش بروم، ترجیح میدهم پایان کارم هر چه زودتر از راه برسد. به درگاه خدایان نماز میبرم و به کفایت در خود آن مایه جسارت نیز سراغ دارم که اگر بخواهند مانند آدمیان رفتار کنند، نفرت همیشگیشان را احضار کنم.»
bookwormnoushin
نخستین شرط اینکه بتوانی آنهایی را که سزاوارش هستند، یعنی پنجششم انسانیت را، به گونهای درخور خوار بشماری، این است که از آنان نفرت نداشته باشی.
امیر
پس نباید بگذاری نفرت و بیزاری در تو جوانه بزند؛ زیرا چیزی را که از آن نفرت داری، نمیتوانی درست و حسابی تحقیرش کنی و خوارش بشماری. ازاینرو، مطمئنترین ابزار علیه نفرت از انسانها (انسانبیزاری)، همواره خوارشماری یا تحقیر انسانهاست؛ اما گونهای تحقیر بسیار اساسی، حاصل نوعی دروننگری و بصیرت زلال و کاملاً واضح در شناخت حقارت و خردینگی احساسات آنهاست و درک محدودیت نابهنجار فهمشان و خودخواهی بیحدومرز قلبشان، که بیانصافی آشکار، رشکورزی و پلشتی عریان و محض را، که گاهی تا سرحد بیرحمی پیش میرود، دامن میزند.
امیر
«فضیلتها همانند افشانهاند، همینکه در فضای آزاد بگذاریشان، عطر و بویشان از بین میرود. فضیلتها مانند گیاهان بسیار حساساند که حتی یارای تماس نزدیک دست را نیز ندارند.»
امیر
حجم
۹۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۹۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان