شمشیر من مثل تیشهٔ فرهاد سنگ را میشکافد
روزنه های دانش
بالاخره به یکدیگر رسیدیم.
روزنه های دانش
به صحرا شدم؛ عشق باریده بود. و زمین تَر شده بود. چنانکه پای مرد به گِل فرو شود، پای من به عشق فرو میشد.
f.emami
به صحرا شدم؛ عشق باریده بود. و زمین تَر شده بود. چنانکه پای مرد به گِل فرو شود، پای من به عشق فرو میشد.
ذکر بایزید بسطامی، تذکرۀالاولیاء، عطار نیشابوری
روژینا
آرزو، عاقبت دلبهدلِ تو میدهد و با تو همراه میشود، اگر برایش بجنگی.
#mahta
«از چشمانت میتوانم عشقت را بخوانم. چشمانت وقتی صدایش میکنی برق میزنند و فقط میتوانم بگویم حتماً به عشقت میرسی، زیرا دلت دریاست و محبتت اقیانوس.»
چکاوک
این عشق و حکایتش را باید مینوشتم، تا همیشه به یاد داشته باشم عشقم را، آرزویم را و همهٔ سختیهایی را که در راهش کشیدهام. اینکه برای هر آرزویی باید جنگید تا با تو همراه شود، مثل گلاندام که با من همراه شد. آرزو، عاقبت دلبهدلِ تو میدهد و با تو همراه میشود، اگر برایش بجنگی.
چکاوک