بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر | طاقچه
تصویر جلد کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر

بریده‌هایی از کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر

نویسنده:لوییس سکر
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۷از ۷۵ رأی
۴٫۷
(۷۵)
امیدوار بودم بتوانیم با هم دوست بشویم. فکر می‌کنی می‌توانیم؟» ـــ نه! ـــ چرا نه؟ ـــ چون دوستت ندارم! کارلا گفت: «من دوستت دارم. می‌توانم که دوستت داشته باشم، نمی‌توانم؟ البته تو مجبور نیستی دوستم داشته باشی.»
منکسر
«به نظر من، یاد دادنِ چطور فکر کردن، خیلی مهم‌تر از چه فکر کردن است.»
Sam.ir
«هر کدام از بچه‌های تیم برنده، دو امتیاز، و هر کدام از بچه‌های تیم بازنده، یک امتیاز می‌گیرند...» بتی حرفش را قطع کرد و گفت: «در واقع، مثل این است که به برنده‌ها یک امتیاز بدهند و به بازنده‌ها، هیچ‌چی. اما این‌طوری، بازنده‌ها احساسِ زیاد بدی پیدا نمی‌کنند!»
Sam.ir
دوستانت تو را به خاطرِ خودت دوست دارند.
Amir Moozari
کارلا گفت: «فکر می‌کنم بهتر است با هم حرف بزنیم. کسانی که با هم دوستند، همین‌طور با مشکلات‌شان برخورد می‌کنند. یعنی دربارهٔ آن‌ها با هم حرف می‌زنند. ما هم به این علت، دوستانی به این خوبی شده‌ایم که یاد گرفته‌ایم با هم حرف بزنیم.»
مهدیه

حجم

۱۳۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۳۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۱۱۶,۰۰۰
۸۱,۲۰۰
۳۰%
تومان