بریدههایی از کتاب سفرهای گالیور
۴٫۴
(۱۳)
من همیشه شانس میآوردم.
Book
«بدون شک فیلسوفان حق دارند که ادعا کنند هیچ چیز در اصل کوچک یا بزرگ نیست؛ بلکه در مقایسه با چیزهای دیگر است که به نظر بزرگ یا کوچک میآید.»
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
یک فیلسوف یونانی گفته است: «انسان، معیار همه چیز است.» من یک فیلسوف یونانی نیستم؛ بلکه دکتر کشتی انگلیسی هستم که فعلاً سر کار نمیروم و عقیدهام را با شما در میان میگذارم. کسی که سالها به عنوان یک غول در میان کوتولهها و به عنوان یک کوتوله در میان غولها زندگی کرده است، ارزش بودن در بین آدمها را میداند. آدمها معیار او هستند و جای او در میان آدمهاست.
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
البته من آتش را از راهی خاموش کردم که خیلی مؤدبانه نبود. خودم هم میدانم! ولی راه دیگری باقی نمانده بود. اگر آن کار را نمیکردم، حتماً تمام قصر و شاید تمام پایتخت در آتش میسوخت.
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
بعد، او از من پرسید: «مگر در کشور شما با این نوع مسائل طور دیگری برخورد میکنند؟»
سرم را تکان دادم و گفتم: «حق با توست!»
او با رضایت گفت: «ما لیلیپوتیها ملت بزرگی هستیم و فقط به این دلیل بزرگیم که آبرو و شرفمان از خودمان بزرگتر است.»
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
«بدون شک فیلسوفان حق دارند که ادعا کنند هیچ چیز در اصل کوچک یا بزرگ نیست؛ بلکه در مقایسه با چیزهای دیگر است که به نظر بزرگ یا کوچک میآید.»
مریم
همانطور که رسم روزگار است، بعضی روزها با خوشی و بعضی با ناخوشی. در آن زمان بهترین روز من، روزی بود که یک تختخواب به من دادند. تختخوابی که ششصد لیلیپوتی آن را ساخته و سی تشک رویش انداخته بودند. دیگر وقتی از خواب بیدار میشدم، استخوانهایم درد نمیکرد. بدترین روز هم روزی بود که پلیس امنیتی، برای سرگرمی مردم، ده پلیس جنایی را فرستاد که توی جیبهایم بروند و هر چیز را که به نظرشان خطرناک میآید بردارند. آنها هم شانه، چاقوی جیبی، دستمال، قوطی توتون، ساعت و تفنگم با همهٔ باروتها و گلولههای سربی را که داشتم، برداشتند.
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۴۴,۰۰۰
۳۰,۸۰۰۳۰%
تومان