«امید نداشتن کار احمقانهایه. ازین گذشته، به عقیدهٔ من گناه هم هست.»
حوریا
با خود گفت «نه من میتونم از دستش خلاص شم، نه اون میتونه از دستم خلاص شه. البته تا وقتی که همینجور ادامه بده.»
مرتضی بهرامیان
«بذار ماهی من رو ببره اگه دوست داره. من فقط به لحاظ دوزوکلک ازش بهترم، ولی اون هیچ قصد آزار من رو نداشت.»
مرتضی بهرامیان
«بذار ماهی من رو ببره اگه دوست داره. من فقط به لحاظ دوزوکلک ازش بهترم، ولی اون هیچ قصد آزار من رو نداشت.»
مرتضی بهرامیان
ولی آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده. آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد
مرتضی بهرامیان
ولی آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده. آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد
مرتضی بهرامیان
«ماهی رو فقط برای زنده موندن و فروختنِ گوشتش که نکشتی. برای غرورِ خودت کشتیش و برای اینکه ماهیگیری. وقتی زنده بود دوستش داشتی و بعدش هم دوستش داشتی. اگه دوستش داشته باشی، کشتنش گناه نیست. یا اینکه از گناه بدتره؟»
مرتضی بهرامیان
منتها دیگه بختم بلند نیست. ولی خب کی میدونه؟ شاید همین امروز. هر روز یه شروع تازهست. خوبه البته بخت هم یاری کنه. ولی من ترجیح میدم کارم رو درست انجام بدم. اینطوری وقتی بخت بهم رو کرد، من هم آمادهم.»
حوریا
ولی آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده. آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد.
حوریا