بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مسئله مرگ و زندگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب مسئله مرگ و زندگی

بریده‌هایی از کتاب مسئله مرگ و زندگی

ویراستار:شایان صولتی
امتیاز:
۳.۵از ۲۳ رأی
۳٫۵
(۲۳)
«سه چیز در زندگی انسان اهمیت دارند. اولی محبت است. دومی محبت است و سومی محبت است.»
پرویز رستمی
چنانچه فرد افسوس‌های کم‌تری در طول زندگی داشته باشد، مواجهه با مرگ برایش آسان‌تر خواهد بود
elham mohammadpoor
«این به‌معنای پایان همه‌چیز نیست.» جالب است که ما انسان‌ها از ابتدای تاریخ بشریت، به چه شدت و حدتی به این افکار چسبیده‌ایم. تک‌تک ما از مرگ می‌ترسیم و هر کدام باید راهی برای کنارآمدن با این ترس پیدا کنیم. مرلین، همیشه این حرفت را به‌یاد دارم که اغلب اوقات تکرارش می‌کردی: «مرگ یک زن ۸۷ ساله که هیچ افسوسی توی زندگیش نداره، اصلاً فاجعه به‌حساب نمی‌آد.» این مفهوم ـ که هرچه عمرت را بیشتر و بهتر زندگی کنی، مرگت کم‌تر غم‌انگیز خواهد بود ـ به‌نظرم عین حقیقت می‌آید.
سید علی هاشمیان
«آنکه یادش در قلب بازماندگانش زنده باشد، هرگز نمی‌میرد.»
حسابدار
«تصمیم گرفتم برای بچه‌هام الگو باشم؛ الگویی برای چطور مردن.»
حسابدار
«یعنی فقط افراد داغ‌دیده می‌تونن به افراد داغ‌دیده کمک کنن؟» آیرین در کمال آرامش جواب می‌دهد: «کسی که قبلاً خودش توی این موقعیت بوده.»
حسابدار
اروین برای مدتی طولانی سکوت کرد. بعد جواب داد: «همین‌که هنوز زنده‌ای، برات کافی نیست؟ اینکه بعد از رفتنت، دیگه هیچ‌چیز ازت باقی نمی‌مونه، برات کافی نیست؟ اینکه من هنوز آمادگی دل‌کندن از تو رو ندارم، برات کافی نیست؟»
پرویز رستمی
«سه چیز در زندگی انسان اهمیت دارند. اولی محبت است. دومی محبت است و سومی محبت است.»
حسابدار
چشم‌هایم را می‌بندم، روی گذشته تمرکز می‌کنم و برای یک لحظه، گروه شش‌نفره‌مان را می‌بینم که دست‌ها را دور شانهٔ یکدیگر انداخته‌ایم. ما شش نفر قوی، به آینده امیدوار و مشتاق رسیدن به موفقیت بودیم؛ شش دانشجوی باهوش و ممتاز که دورهٔ دانشکدهٔ پزشکی را با هم شروع کرده بودیم.
حسابدار
هر شش نفر متعهد به یادگیری و موفقیت بودیم و رؤیاهای بزرگی در سر داشتیم، و حالا هر پنج نفرمان، البته غیر از خودم، مرده و دفن شده‌اند. حالا دیگر چیزی غیر از استخوان از آن‌ها باقی نمانده است.
حسابدار
از دوران کودکی شیفتهٔ داستان بوده‌ام و سوای سال‌های دورهٔ دانشکدهٔ پزشکی، همیشه، بلااستثناء، با کتاب خواندن به‌خواب رفته‌ام. اگرچه مسحور سبک نگارش نویسندگانی مثل جویس، ناباکوف و بنویل هستم اما بیشتر علاقه دارم آثار داستان‌سراهای چیره‌دستی مثل دیکنز، ترولوپ، هاردی، چخوف، موراکامی، داستایفسکی، استر و مک‌یوون را بخوانم.
حسابدار
«اضطراب از هیچ، تلاش می‌کند تا به اضطراب از چیزی تبدیل شود.» به‌عبارت دیگر، اضطراب از نیستی و پوچی، بلافاصله خودش را به ابژه‌ای ملموس و صلب می‌چسباند.
حسابدار
به این نتیجه رسیدم که تحصیل در رشتهٔ فلسفه هم برایم الزامی است و طی سال دوم دورهٔ رزیدنسی، با اهتمام فراوان در دورهٔ یک‌سالهٔ فلسفهٔ غرب شرکت کردم که هفته‌ای سه جلسه و به‌صورت شبانه، در پردیس دانشگاه جان هاپکینز، در سمت مقابل جادهٔ بالتیمور و نزدیک به خوابگاه برگزار می‌شد.
حسابدار
از او پرسیدم: «بیشتر از همه، از چیِ مرگ می‌ترسید؟» خانم جواب داد: «از تمام کارهایی که هنوز انجام نداده‌م.»
حسابدار
به‌مدت سالیان، اطمینان داشتم که رابطه‌ای مثبت بین هراس از مرگ و حس عمر هدررفته وجود دارد. به‌عبارت دیگر: هرچه کم‌تر از عمرتان را تمام و کمال زندگی کرده باشید، هراس‌تان از مرگ بیشتر خواهد بود.
حسابدار
روز برام یه روز جدیده. بیدار می‌شم و... ووووش!» دستش را از روی پیشانی‌اش عبور داد. «خاطرات دیروز به‌کل از ذهنم پاک شده. اما روی این صندلی می‌شینم و گذر عمر رو تماشا می‌کنم. اون‌قدرهام بد نیست، اروین. اون‌قدرهام بد نیست.»
حسابدار
با این‌حال، تفاوت‌های چشم‌گیری در دوران کودکی و نوجوانی ما وجود داشت. بسیاری از پژوهش‌گرانی که در زمینهٔ حرفه‌ایِ خودم فعالیت داشتند ـ زیگموند فروید، آنا فروید، ملانی کلین و جان بولْبی ـ به این نتیجه رسیدند که آسیب‌های روحی دوران کودکی، حتی اگر ریشه در دورهٔ ماقبل زبان‌بازکردن کودک داشته باشند، تأثیراتی ماندگار روی حس آرامش و عزت نفس افراد می‌گذارند؛ تأثیراتی که تا دوران پایانی عمر بر قوت خود باقی خواهند ماند.
حسابدار
اگرچه در حال‌حاضر ۸۸ سال دارم، هنوز خیلی چیزها هست که باید دربارهٔ زندگی یاد بگیرم؛ بیشتر دربارهٔ روش زندگی کردن به‌عنوان فردی مستقل و تنها. کارهای زیادی در طول عمرم به‌انجام رسانده‌ام؛ پزشک شدم، به بیمارهای زیادی کمک کردم، به دانشجوها درس دادم، کتاب نوشتم، برای چهار فرزند بامحبت، سخاوتمند و خلاقم پدری کردم و بزرگ‌شان کردم، اما هیچ‌وقت به‌صورت مستقل و تنها زندگی نکردم.
حسابدار
یک‌باره میخکوب می‌شوم؛ صدای‌شان را می‌شنوم، اما نمی‌توانم تکان بخورم. حس می‌کنم مجسمه هستم و نگرانی فرزندانم بیشتر و بیشتر می‌شود. «بابا، حالتون خوبه؟ بابا، چی شده؟» و همان موقع، برای اولین بار، بغضم می‌ترکد و با دشواری زیاد می‌گویم: «مرلین دیگه اینجا نیست، دیگه هیچ‌جا نیست. مرلین هیچ‌وقتِ هیچ‌وقت نمی‌تونه بفهمه امشب اینجا چه اتفاقاتی افتاده.»
حسابدار
تعریف‌کردن واقعیت، وظیفه و مسئولیت خودمه.»
حسابدار
به‌تازگی، رمان انتخاب سوفی اثر ویلیام استایْرن را آغاز کردم، اما بعد از چند ساعت، متوجه شدم که فصل‌های انتهای کتاب در اردوگاه کار اجباری آشویتس اتفاق می‌افتند. همینم مانده که قبل از خواب، دربارهٔ هولوکاست مطلب بخوانم!
حسابدار
کتابش را خریداری می‌کنم و در صف دریافت امضا می‌ایستم. وقتی نوبتم می‌رسد، نامم را می‌پرسد. وقتی جواب می‌دهم، به مدتی طولانی توی صورتم خیره می‌شود و این سطر را روی صفحهٔ اول کتابم می‌نویسد: «اروین، ممنون که برای ما الگوی مراقبت بودی ـ آرتور کلاین‌من.»
حسابدار
نه‌تنها تو، که مهم‌ترین فرد در تمام زندگی‌ام بودی را از دست داده‌ام، بلکه بخش زیادی از گذشته‌ام همراه تو محو شده است. پیش‌بینی‌ام که تو با رفتنت، بخش زیادی از زندگی‌ام را با خود خواهی برد، به حقیقت پیوسته است.
حسابدار
«گهواره بر فراز ژرفا تاب می‌خورد و عقل سلیم به ما می‌گوید که وجودمان هیچ‌چیز نیست غیر از تَرکی ریز از جنس نور، مابین سیاهیِ ازل و عدم.»
پرویز رستمی

حجم

۲۸۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۸۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان