بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیای سعادت | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیای سعادت

بریده‌هایی از کتاب کیمیای سعادت

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۴ رأی
۴٫۴
(۲۴)
با نیکوکار نیکویی کن، و بدکردار کردار بد خود او را کفایت کند، وی را به کردار خویش بازگذار.
Saeed Shooshtari
بیاموزمت کیمیای سعادت ز هم‌صحبت بد، جدایی جدایی دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
ketabbaz
و چون گوهر آدمی در اولِ آفرینش ناقص و خسیس است، ممکن نگردد وی را از این نقصان به درجه کمال رسانیدن، الّا به مجاهدت و معالجت. و چنانکه آن کیمیا ـ که مس و برنج را به صفای زرِ خالص رساند ـ دشوار بُوَد، و هرکس نشناسد، همچنین این کیمیا ـ که گوهر آدمی را از خسّتِ بهیمیت به صفا و نفاستِ مَلَکیت رساند تا بدان، سعادت ابدی یابد ـ هم دشوار بود، و هرکسی نداند. و مقصود از نهادن این کتاب شرحِ اَخلاطِ این کیمیاست که به حقیقت کیمیای سعادتِ ابدی است
Hemmat
بدان که ایزدِ تعالی را سرّی است در دلِ آدمی، که آن در وی همچنان پوشیده است که آتش در آهن. و چنانکه به زخمِ سنگْ بر آهنْ سِرِّ آتش آشکارا گردد و به صحرا افتد، همچنین سماعِ خوش و آواز موزون آن گوهرِ آدمی را بجنباند، و در وی چیزی پیدا آورد، بی‌آنکه آدمی را در آن اختیاری باشد. و سببِ آنْ مناسبتی است که گوهر آدمی را با عالمِ علوی - که آن را عالم ارواح گویندـ هست. و عالم علوی عالم حُسن و جمال است، و اصل حُسن و جمالْ تناسب است، و هرچه مُتناسب است نمودگاری است از جمالِ آن عالَم. چه، هر جمال و حُسن و تناسب که در این عالَمِ محسوس است، همه ثمره حُسن و جمال و تناسبِ آن عالم است.
Hemmat
پس آوازِ خوشِ موزونِ متناسب هم شُبهتی دارد از عجایبِ آن عالَم، بدان سبب که آگاهی در دل پیدا آورد، و حرکتی و شوقی پدید آورد که باشد که آدمی خود نداند که آن چیست و این در دلی بُوَد که آن ساده بُوَد، و از عشقی و شوقی که راه بدان بَرَد خالی بُوَد. اما چون خالی نبُوَد، و به چیزی مشغول باشد، آنچه بدان مشغول بُوَد در حرکت آید و چون آتشی که دم در وی دهند افروخته‌تر گردد. و هرکه را بر دلْ غالبْ آتشِ دوستیِ حق تعالی بُوَد، سماعْ وی را مهم باشد، که آن آتش تیزتر بُوَد. و هرکه را در دلْ دوستیِ باطل بُوَد، سماعْ زهرِ قاتلِ وی بُوَد و بر وی حرام بُوَد.
Hemmat
عنوان اول آن است که حقیقت خود بشناسد؛ و عنوان دوم آن است که خدای تعالی بشناسد؛ و عنوان سوم آن است که حقیقت دنیا را بشناسد؛ و عنوان چهارم آن است که حقیقت آخرت بشناسد. و این چهار معرفت به حقیقت عنوان مسلمانی است.
🐺😎🙂
رسول (ص) گفت: «اگر چنانکه حقِ توکل است، شما بر خدایِ تعالی توکل می‌کردید روزیِ شما به شما رسانیدی، چنانکه به مرغان می‌رساند؛ که هر بامداد از آشیانه بر پرند همه اشکم‌ها تهی و گرسنه، و شبانگاه باز آیند سیر و شکم پر.» و گفت: «هرکه پناه با خدایِ تعالی دهد خدایِ تعالی مؤنت‌های وی را کفایت کند و روزی از جایی که نپیوسد به وی رساند؛ و هرکه پناه با دنیا دهد خدایِ تعالی وی را با دنیا گذارد.» و چون خلیل (ع) را بگرفتند تا در منجنیق نهند و به آتش اندازند گفت: حَسْبِیَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ، چون در هوا بود جبرئیل به وی رسید، گفت: «هیچ حاجت هست؟» گفت، «نه.» تا وفا کرده باشد بدین که گفت حَسْبِیَ اللّهُ، و بدین صفت وی را به وفا صفت کرد و گفت: وَ اِبراهیمَ الَّذی وَفّی.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
بار خدایا به تو پناهم از چشم بسیار خواب و از شکم بسیار خوار
Amir Ganjkhani
در خبر است که ملک‌الموت چون جان خلیل (ع) می‌برگرفت ]خلیل[ گفت: «هرگز دیدی که خلیل جان خلیل را بستاند؟» وحی آمد به وی که «هرگز دیدی که خلیل دیدار خلیل را کاره بوَد؟» گفت: «اکنون جان برگیر که رضا دادم.»
Amir Ganjkhani
و به حقیقت گویی که در پوست هر آدمی چهارچیز است: سگی و خوکی و دیوی و فرشتگی
پیمان محمدی
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
Sajjad Nikmoradi
«اصل عقل، پس از ایمان، دوستی نمودن است با خلق و نیکویی کردن با پارسا و ناپارسا.»
کاربر ۱۵۵۸۶۹۵
بدان که کلید معرفت خدای‌تعالی معرفت نفس خویش است؛ و برای این گفته‌اند: مَن عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ
flora
فصل ]معصیتهای نزدیک شدن به ظالمان[ بدان که سبب این تشدیدها آن است که هرکه نزدیک سلطان شد، در خطر معصیت افتاد ـ اِمّا در کردار و اِمّا در گفتار، اِمّا در خاموشی و اِمّا در اعتقاد. اَمّا معصیت کردار آن بُوَد که غالِبْ آن باشد که سرایِ ایشان مغصوب بُوَد و نشاید در آنجا درآمدن؛ و اگر به مَثَل در صحرا و دشت باشد، خیمه و فرشِ ایشان حرام بُوَد، نشاید درشدن و پایْ بران نهادن
saeed adel
در پیدا کردن عنوان مسلمانی ]و آن چهار عنوان است[ عنوان اول، در شناختن نفس خویش؛ عنوان دوم، در شناختن حقّ سبحانه و تعالی؛ عنوان سوم، در معرفت دنیا؛ عنوان چهارم، در معرفت آخرت.
flora
و کسی که شریف و عزیز بود به علم بود یا به قوت و قدرت یا به همّت و ارادت یا به جمال و صورت: اگر در علم وی نگری، از وی جاهل‌تر کیست؟ که اگر یک رگ از دماغ وی کژ شود، در خطر هلاک و دیوانگی افتد، و وی نداند که از چه خاست و علاج وی چیست؛ و باشد که علاج وی پیش وی باشد و می‌بیند و نداند.
Basir
قسم چهارم آنکه به کسانی دهد که خدمت به وی کنند، که هرکسی که همه کارهای خویش به دست خود کند ـ چون رُفتن و شستن و پختن و خریدن و ساختن و غیر آن ـ همه روزگار وی در این بشود. و فرضِ عینِ هرکسی آن است که دیگری بدان قیام نتواند کردن، و آن ذکر و فکر است: هرچه نیابت را بدان راه است روزگار بدان بردن دریغ باشد، که عمرْ مختصر است و اجل نزدیک است و راه سفر آخرت دراز است و زادِ وی ]آخرت[ بسیار است، و هر نفَسی غنیمتی بزرگ است به هیچ کار که از آن گریز بوَد مشغول نباید کرد. و این جز به مال راست نیاید که اندر وجهِ خدمتگاران کند تا آن رنج‌ها از وی بازدارند. و کارها به نفسِ خود کردن سبب ثواب بوَد، ولکن این کار کسی بوَد که درجه وی آن بوَد که طاعت وی به تن بوَد نه به دل؛
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
که خرج به ریا نیکوتر است از امساک و بخل بی‌ریا، چنانکه اندر گلشن بودن نیکوتر است از آنکه اندر گلخن بودن.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
افسون مال پنج است اول آنکه بداند که مال برای چه آفریده‌اند. و چنانکه گفتیم که برای ساز قوت و جامه و مسکن و ضرورت تن آدمی است، و تن برای حواس است، و حواس برای عقل است، و عقل برای دل تا به معرفت حق تعالی آراسته شود. چون این بدانست، دل اندر وی به قدر مقصود وی بندد، و اندر مقصود، حکمت وی به کار دارد.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
این مقدار ندانند که اندر خانه خویش با شوقِ کعبه بهتر از آنکه اندر کعبه با شوقِ آنکه خَلق بدانند که وی مجاور است و با طمع آنکه تا کسی چیزی به وی دهد، و به هر لقمه که همی ستاند بخلی اندر وی پدید همی آید؛ که ترسد که کسی از وی بستاند یا بخواهد.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
یکی از علمای بنی‌اسرائیل توبه کرد، وحی آمد به رسول روزگار که وی را بگوی: «اگر گناه میان من و تو بودی آن را بیامرزیدمی؛ اکنون گیر که تو خود توبه کردی، آن قوم را که از راه ببردی و چنان بماندند چه کنی؟» و برای این است که علما در خطرند که گناه ایشان یکی هزار بوَد و طاعت ایشان یکی هزار بوَد، که ثواب آن کسانی که به ایشان اقتدا کنند حاصل آید. و بدین سبب واجب است بر علما که معصیت نکنند، و چون کنند پنهان دارند، بلکه اگر مباحی باشد که خلق بدان دلیر شوند بر غفلت، از آن حذر کنند. زهری می‌گوید: «ما پیش از این می‌خندیدیم و بازی می‌کردیم، اکنون چون مقتدا گشتیم ما را تبسّم نیز مسلّم نیست.» و جنایتی بزرگ بوَد که کسی گناه عالِم حکایت کند که بدان سبب خلقِ بسیار از راه بیفتند و دلیر شوند. پس زَلّت همه خلق فرا پوشیدن واجب است، و زلِّت علما فرا پوشیدن واجب‌تر.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
امّا آن احوال که موافق هوای وی نبود سه نوع است: یکی آنکه به اختیار وی بوَد، چون طاعت و ترک معصیت؛ و دیگر آنکه به اختیار وی نبوَد، چون بلا و مصیبت؛ و دیگر آنکه اصل به اختیار وی نبوَد ولیکن وی را در دفع و مکافات اختیار بوَد، چون برنجانیدن مردمان. امّا آنچه به اختیار وی بوَد چون طاعت، و در وی به صبر حاجت بوَد. چه بعضی عبادات که دشوار بوَد از کاهلی بوَد، چون نماز؛ و بعضی از بخل، چون زکات؛ و بعضی از هردو، چون حج. و بی صبر ممکن نبوَد و در هر طاعتی به صبر حاجت بوَد، در اوّلِ وی و در میان وی و در آخر وی. امّا اوّل آنکه اخلاص در نیت حاصل کند و درست دارد و ریا از دل دور کند و این صبری دشوار بود. و دیگر آنکه در میانه صبر کند به شرط و آداب وی تا به هیچ‌چیز آمیخته نکند، و اگر در نماز بوَد از هیچ سوی ننگرد و از هیچ‌چیز نیندیشد از دنیا. و امّا پس از عبادات صبر کند از ظاهر بکردن آن و بازگفتن که چه کردم و صبر کند از عُجْبِ بدان.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
دیگر آنکه نیکویی ظاهر عنوان نیکویی باطن بوَد، که آن نیز عنایتی بوَد که در وقت ولادت یابد. غالب آن بوَد که چون ظاهر بیاراست باطن نیز به خلق نیکو بیاراید. و ا ز این گفته‌اند که هیچ زشت نبینی که نه از هرچه در وی بوَد، روی نیکوتر بود.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
اصل دل است و تن تَبَع. و خدایِ تعالی می‌گوید: اگر آنچه در دل داری پیدا کنی یا پنهان داری حساب آن بکنند با شما، اِنْ تُبْدُوا ما فی اَنْفُسِکمْ اَوْ تُخْفُوهُ یحاسِبْکمْ بِهِ اللّهُ؛ ومی‌گوید از چشم و از گوش و از دل هرسه پرسند: اِنَّ السَّمْعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کلُّ اولئِک کانَ عَنهُ مَسؤلا؛ و می‌گوید در سوگند به لغو بر زبان نگیرند، بدان گیرند که به دل قصد کرده باشد: لایؤاخِذُکمْ اللّهُ بِاللْغوِ فی اَیمانِکمْ وَلکنْ یؤاخِذُکم بِما کسَبَتْ قُلوبُکم، و خلاف نیست که به کبر و نفاق و حسد و عجب بدین همه بگیرند، و این همه اَعمال دل است.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
چنین بوده‌اند اهل حزم، دانسته‌اند که نفس سرکش است اگر عقوبت نکنی تو را غلبه کند و تو را هلاک کند. با وی بسیاست بوده‌اند.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
اِنَّما هِیَ اَعْمالُکم تُرِدُّ اِلَیکم. پس تخم آتش دوزخ خشم و شهوت تو است، و آن با تو در درون تواند، و اگر علم یقین دانی می‌بینی، چنانکه گفت: کلّا لَو تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقینِ، لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
همچنین عالِم را که علم حساب خواند یا علم هندسه یا علم شرع، یا آنچه باشد اندر آن وی را لذّتی باشد، چون ناقص نبوَد و به کمال بوَد، این بر همه لذّت‌ها تقدیم کند، بلکه به ریاست و ولایت داشتن تقدیم کند؛ مگر در علم ناقص بوَد و لذّت آن تمام نیافته بوَد. پس بدین معلوم شود که لذّت علم و معرفت از همه لذّت‌های دیگر غالب‌تر است،
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
دوستی حق تعالی بر دل غالب نشود الّا به معرفت و بسیاری ذکر؛ که هرکسی که کسی را دوست دارد، ذکر وی بسیار کند، و اگر ذکر وی بسیارتر کند، وی را دوستدارتر شود. و برای این بود که وحی آمد به داود (ع) : اَنا بُدُّک اللّازِمُ فَالزَمْ بُدَّک، یعنی چاره تو منم و سر و کار تو با من است: یک ساعت از ذکر من غافل مباش.
Ali
گسستن امید از اصلِ معرفتِ وی تعطیل است؛ و دعوی کمالِ معرفتِ وی از خیالِ تشبیه و تمثیل است
کتابخوان📖🫧
به سبب آنکه در وی شهوت و آز نهاده‌اند، کار بهایم کند چون شره نمودن در خوردن و جماع کردن؛ و به سبب آنکه در وی خشم نهاده‌اند، کارِ سگ و گرگ و شیر کند چون زدن و کشتن و در خلق افتادن به دست و زبان؛ و به سبب آنکه در وی مکر و حیلت و تلبیس و تخلیط و فتنه انگیختن میانِ خلق نهاده‌اند، کار دیو کند؛ و به سبب آنکه در وی عقل نهاده‌اند، کار فرشتگان کند چون دوست داشتن علم و صلاح و پرهیزیدن از کارهای زشت و صلاح جُستن میان خلق و عزیز داشتن خود را از کارهای خسیس و شاد بودن به معرفت کارها و عیب داشتن از جهل و نادانی.
پیمان محمدی

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۹۰۴ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۹۰۴ صفحه

قیمت:
۳۴۷,۰۰۰
تومان