بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناامنی، نگاهی به یک سو از هزارتوی این شهر، پلی از جنس شیشه | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناامنی، نگاهی به یک سو از هزارتوی این شهر، پلی از جنس شیشه

بریده‌هایی از کتاب ناامنی، نگاهی به یک سو از هزارتوی این شهر، پلی از جنس شیشه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲ رأی
۴٫۵
(۲)
یک ربعی بود که منتظر بودم. منتظر تاکسی. یه تاکسی از دور پیدا شد. تاکسی سفید با خط نارنجی. یک ربعی بود که منتظر وایستاده بودم. چند تا ماشین از کنارم رد شدند، بوق زدند، نگه داشتن، اما من سوار نشدم. من منتظر تاکسی بودم. ساعت هشت شب، ۲۴ خرداد، برای یه تاکسی دست تکون دادم، یه تاکسی سفید با خط نارنجی. من سوار تاکسی شدم، همون تاکسی سفید با خط نارنجی.
سبحان بابائی | Sobhan Babaei

حجم

۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۵ صفحه

حجم

۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان