بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیک | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیک

بریده‌هایی از کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیک

۳٫۹
(۳۷)
مردم شهر در قساوت قلب می‌توان گفت که اشرناسند در معاملات متاعی را که قیمتش یک تومان است پنج تومان می‌خواهند. در سر هر سخن هم بی‌شرمانه سوگند دروغ به حضرت یاد می‌کنند. من خود در بازار چیزی می‌خریدم، سه تومان قیمت خواست و چهار دفعه سوگند به حضرت یاد کرد، آخر الامر بهفت قران به من داد.
emad
گفتم این مردان چرا به دست و پای خودشان مانند زنان حنا بسته‌اند؟ گفت می‌گویند یکی این‌که دست و پای آدمی را حنا همیشه نرم می‌دارد، دوم آن‌که از سنت سنیه و ثواب است. گفتم اینها دلائل بیکاری و تن پروریست. همه ثواب‌ها را تمام کرده‌اند تنها خضاب مانده است؟
Matin
اینان که شما به نام تاجر یاد می‌کنید و من هم معاملات تجارتی ایشان را تا یک‌درجه دیدم، تاجر نیستند، مزدوران فرنگانند و بلکه دشمنان وطن خودشان هستند.
سید مهدی
ظل‌السلطان را می‌توان عامل اصلی انقراض نسل ببر مازندران در ایران و جهان دانست بر اساس کتاب تاریخ مسعودی وی به تنهایی ۷۳ قلاده از این حیوان بی‌نظیر را شکار کرده است.
ترمه
«یا بر مراد بر سر گردون نهیم پای یا مردوار در ره همت دهیم سر»
دکتر بی مریض
ابداً نظر همت عمومی به سوی اصلاح امور وطن معطوف نیست. هر کس از بزرگ و کوچک و غنی و فقیر و عالم و جاهل منفرداً خر خود را می‌چرانند. هیچ‌کس را پروای دیگری نیست. احدی از منافع مشترکۀ وزن و ابنای وطن سخن نمی‌گوید. گوئی نه این وطن از ایشان است و نه با همدیگر هموطتند.
ترمه
گفتم آقاجان، وبال خون این همه اطفال معصوم همه به گردن شما و بگردن کسانی است که در این اعتقاد هستند که آبله کوبی قول فرنگ است
کاربر ۶۰۹۲۹۲۷
درجۀ تعصب‌ ملی ابراهیم بیک را از این حکایت می‌توان دریافت. جوان غیرتمند از روزی‌ که خود را شناخت به لحاظ لشگرکشی اسکندر به ایران و خراب کردن بسیاری از آبادی‌های آن کشور و آتش زدنش به شهر استخر پایتخت قدیم ایران و کشته شدن دارا از مکاید آن، نام اسکندریه را به زبان نیاوردی.
دکتر بی مریض
گفتم: عجب حالتی داری. مگر در این مملکت وزیر جنگ، وزارت داخلیه، خارجیه، مالیه، فوائد، وزارتهای زراعت، تجارت نیست؟ گفت: نام همۀ اینها هست، و منشی و نویسنده نیز هست. حتی در صورتی که تنها دو کشتی جنگی پوسیده در روی آب دارند برای همان دو کشتی وزیر بحریه و وزارتخانه هم دارند! از این یکی پی توانی بُرد که وضع سایر وزارتخانه‌ها باید چطور باشد.
دکتر بی مریض
این ناکسان در هر کس بویی بردند که پنج شاهی پول دارد به هزار گونه اسباب چینی بر او میتازند. به یکی می‌گویند که برادرت سرباز بود از فوج گریخته، به دیگر می‌آویزند که پسر عمویت چندی قبل شراب خورده، یا یکی از خویشان تو قمار کرده است. حتی همسایه را در عوض گناه ناکردۀ همسایه گرفته حبس و جریمه می‌کنند.
دکتر بی مریض
سبب عمدۀ بقا و دوام این وضع ناگوار بی‌علمی است. تاکنون من هر چه داد می‌زنم که بیش از همه چیز برای ما مکتب لازم است، علم لازم است، وضع ما اصلاح نپذیرد مگر به همت مردمان با فضل و دانش که از علوم و فنون متداوله آگاهی داشته باشند به جایی نمی‌رسد و به گوشی نمی‌رود. این بی‌بصران نمی‌بینند که سبب هر گونه عزت و افتخار مغرب زمین همان علم و آگاهی ایشان است و سبب ذلت و خواری مشرقیان نیز عدم علم و جهالت آنان.
Ali AA
گفتم یوسف عمو برویم، در این مملکت هر چه نگاه کنیم غم‌افزا است.
Ali AA
رسیدیم به درخانه بزرگی که شکوه آن نمونۀ از عظمت صاحبخانه بود.
Matin
گفت اول از قانون بپرسم. مقصود شما از قانون چیست و چه باید کرد؟ عرض کردم شرح و حال قانون بسی مُفصل است. اما مختصرش دانستن وظائف و حقوق آن است. گفت بگو ببینم کدامین حقوق و آن حقوق چند و چون است. عرض کردم در صورت بودن قانون حقی را که ملت می‌خواهد و همه سخنان در سر اوست، عبارت از چهار فقره است:   اول حق متعلق به خود وطن. دوم متعلق بابنای وطن. سوم حق متعلق به هیئت عمومیۀ افراد وطن. چهارم حق متعلق به امور اداره وطن.
Matin
گفتم پس من بگویم. آقات یک دهکده دارد «ایران آباد» نام. در آن‌جا ناخوشی ظهور کرده ما نیز به حال ساکنان آن ده گریه می‌کردیم.
Matin
ایمپراتور آلمان همه ساله صد برابر پادشاه ایران در شکار چرنده و پرنده و درنده به تیر می‌زند، اما هیچ‌یک از شعرای آلمان در ستایش تیر و کمان آن قصیده‌ای نمی‌سرایند،
Matin
ایمپراتور آلمان همه ساله صد برابر پادشاه ایران در شکار چرنده و پرنده و درنده به تیر می‌زند، اما هیچ‌یک از شعرای آلمان در ستایش تیر و کمان آن قصیده‌ای نمی‌سرایند،
Matin
حکمای دانش پژوه می‌گویند چنان‌که سن آدمیان بر سه دوره منقسم است که یکی سن نمو و دومی سن وقوف و سومی سن انحطاط است. برای دولت‌ها و اجتماعات بشریه نیز سه دوره هست
Matin
چنان‌که هر فردی از افراد بشر در سن نمو روز به روز در ترقی است هر دولتی در آغاز ظهور و اواسط آن همه روزه متمایل به ترقیات است
Matin
واردات مطبعۀ روزنامه «تایمس» منطبعۀ لندن بیش از مالیات یک‌ساله ایران است وزرای بی‌علم ما البته قبول نخواهند کرد، حال آن‌که این معنی از آفتاب روشن‌تر است. هنوز وزرای مملکت ما، بلکه صدراعظم ما نیز نمی‌دانند که راه رواج دادن «پول کاغذی» و «بانک» و معنی مجلس مبعوثان «پارلمنت» چسان و چگونه است
Matin
فراش اِذن داد و ما را بداخل دارالفنون برد. همه چیز را در جای به قاعده دیده بسیار شاده شده بیرون آمدیم. تخته‌های سیاهی چند برای حساب و امتحان از املا و انشا از دیوار آویخته بودند. رفتم یکی از آن‌ها را بوسیده، سر و صورت خود را بدان مالیدم. سید پرسید این چه حالت است؟ بوسیدن تخته چه معنی دارد؟ گفتم آقا این تخته‌ها تبرک است. کاش در هر شهری از شهرهای ایران هزار جای از این تخته‌های تبرک آویزان بودی زیرا که اسباب افتخار من و شماست
Matin
یوسف عمو و حمال رفتند ما نیز از در پائین کاروانسرای بیرون شده به یک دربند بسیار قشنگ رسیدیم. دیدم زنی بی‌چادر از دری دویده در آن‌طرف دربند بدری دیگر داخل شد. از مشهدی حسن پرسیدم این‌جا حمام است. گفت نه، خانه است. گفتم پس این زن چرا برهنه بود. گفت خیر برهنه نبود، پیراهن و زیرجامه داشت. گفتم نه بابا، من خود دیدم پیراهن داشت اما زیرجامه نداشت. گفت در این‌جا زنان زیرجامۀ بس کوتاه می‌پوشند و شلواری هم از زیر آن مثل شلوار مردانه دارند ولی در خانه گاهی شلوار زیرین را نمی‌پوشند
Matin
گفتم مگر اینان را نمی‌بینی؟ گفت مباحث می‌کنند نه دعوا! گفتم چه مباحثه دارند. گفت مباحثۀ علمی. گفتم چرا این سخن‌ها را به ملایمت و شیرین زبانی به همدیگر نمی‌گویند؟ گفت مگر با خنده و ملایمت علم توان آموخت؟
Matin
مردمان این شهر گشاده‌روی و خوش‌سیما و خوش‌لباسند. به خلاف مردم سایر شهرهای ایران همه زلف دارند. چون این وضع عادت و عمومی است از آنرو در انظار عیب شمرده نمی‌شود.
Matin
گفتم من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانۀ حاکم را غارت کند.... گفت در تبریز آن‌چه به خیال کسی نمی‌آید می‌کنند.
Matin
نمی‌دانم تحصیل این همه ثروت از چه ممر است. فی امثال این ثروت وقتی حاصل تواند شد که در یک پارچه ملک شخص از فلزات گرانبها معدنی پیدا شود، یا از کارهای دوبختی که در فرنگستان هست مانند «لاتری» و غیره ممکن است شخص در مقابل اندک مبلغی که داده است تنخواه گزافی به چنگ بیاورد
Matin
سیاحت را منحصر بدیدن خرابی و آبادانی شهرها مکن. در هر جا چند روزی بمان و وضع معیشت و زندگانی تمامی سکنۀ آن ملک را به دقت رسیدگی کن، و از ایستاتستیک تجارت سالیانۀ آن مملکت آگاهی حاصل نما تا بدانی که از ممالک خارجه به آن‌جا چه متاع و محصولات می‌رسد و سالیانه از آن‌ها چقدر به فروش می‌رود...
محسن
و پس از چند روز به شهر سبزوار، که بلدۀ کوچکی است رسیدیم. مال‌التجارۀ این شهر منحصر به پنبه و آن هم در دست ارامنۀ قفقاز است. اینان ماشین‌ها آورده پنبه‌ها را مانند مصر و سایر بلاد متمدنه مضبوط عدل می‌بندند. تنها یک روز در سبزوار اقامت کردیم. از آن‌جا هم رخت بربسته روانه شدیم. بعد از چند روز به شهر «نیشابور» رسیدیم.
سید مهدی
هر کس از بزرگ و کوچک و غنی و فقیر و عالم و جاهل منفرداً خر خود را می‌چرانند. هیچ‌کس را پروای دیگری نیست. احدی از منافع مشترکۀ وزن و ابنای وطن سخن نمی‌گوید. گوئی نه این وطن از ایشان است و نه با همدیگر هموطتند.
سید مهدی
می‌دهند قبول نمی‌کنی. گفت در آغاز هر کار باید انجام آن‌را ملاحظه نمود. شخص باید مال‌اندیش و دوربین باشد. این حکومت تو به چند وجه در آن‌جا صورت نمی‌گیرد. اولا تو ترکی، مرد
سید مهدی

حجم

۳٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۳٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان