بریدههایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
۴٫۵
(۳۷۰)
بهقول امام علی، نگو امینی به من خیانت کرد، بگو من به دست خائنی امانتی سپردم. مسئولیت تصمیمت رو بپذیر.»
اشتیاق
زیر لب به امام رضا میگویم: «من هرچه دل تو خواست هرگز نشدم / اما تو همانی که دلم خواستهاست»
مریم.
آدمیزاد یه بار بیشتر زندگی نمیکنه، ولی خودش با خودش میتونه کاری کنه که روزی هزار بار بمیره!
اناربانو
اما من آن آدم قبلی نیستم و البته مشکل این نیست، مشکل اینجاست که من هنوز آن آدم بعدی هم نشدهام
فاطمه قنبریان
چقدر خوب است کسی مراقبت باشد، بدون اینکه تو را ضعیف بپندارد!
zar.afrooz
فهمیدن درد دارد، اما شکر هم دارد. شکرانۀ فهمیدن صبر است و صبر با همۀ تلخی و سختی، میوۀ شیرین شعف را به بار میآورد
عاطفه سادات
فکرهای اشتباه احساسهای اشتباه تولید میکنند و انسان با احساسهایش زندگی میکند.
عاطفه سادات
لطفی که به منّت و کنایه آلودهش کنی مث آبیه که توی کاسۀ کثیف به کسی تعارف کنی، به درد هیچکس نمیخوره.
دختر زهرا
هرکس به گناهی زیاد فکر کنه انجامش میدهها!
نور
هرکس حرام را پس بزند، خدا از حلال او را بینیاز میکند.
وحا سادات بهشتى
زنی در من هست که همینقدر آرام و نترس است، اما زن دیگری هم لب طاقچۀ دلم نشسته؛ زن نه، دختربچهای که پاهایش را تکانمیدهد و وقتی میترسد؛ پشت چادر بیبی قایم میشود. از من فقط همین زن شجاع را دیدهاند
zar.afrooz
غریب همیشه با نیمی از خودش زندگی میکند، چون نیم دیگرش در وطن جا مانده.
اشک انار
بهقول امام علی، نگو امینی به من خیانت کرد، بگو من به دست خائنی امانتی سپردم. مسئولیت تصمیمت رو بپذیر.»
وحا سادات بهشتى
باید بتوانم خودم را هم ویرایشکنم، آخرِ بعضی از فکرهایم نقطه بگذارم تا بدانم باید تمام شوند، بین بعضی حرفهایم ویرگول بگذارم تا با کمی وقفه ادایشان کنم، و بعد از بعضی احساسهایم علامت تعجب و جلو بعضی عادتها و رفتارهایم علامت سؤال بگذارم. باید تا پیش از آنکه فرصتم تمام شود، خودم را ویرایش کنم. روزی باید این کتاب را بخوانم.
kh.A
آدم اگر عاشق کسی باشد، به او پول کادو نمیدهد.
Neda F
«کاری که دوست داری خدا برات انجام بده خودت انجام بده. اگه دوست داری خدا ببخشدت، اول خودت خودت رو ببخش. اگه دوست داری خدا نوازشت کنه، دستی که مال خداست رو بکش به سرت.
ملکی
آدمی که برای خودش کافی است مدام از خودش دفاع نمیکند و با هر نسیمی، بههم نمیریزد
بهاره خیرآبادی
بهگمانم، آدمها همانقدر میتوانند احساسات ما را کنترل کنند که ما در ذهنمان به آنها قدرت میدهیم.
saqqa
اگر پدرم فقط مرا بهعنوان دختر خانه نمیخواست، اگر امیریل فقط مرا بهعنوان مادر بچههایمان نمیخواست، اگر سرهنگ فقط مرا بهعنوان یک کارمند نمیخواست، اگر همۀ مردها باورمیکردند که هر زن میتواند وجودی تودرتو باشد، این لطیفِ قدرتمند، این ظریفِ مقاوم را باورمیکردند و نمیخواستند هرکدام به نفع اعتقاداتشان چیزی از او بکنند و دور بیندازند، شاید سقفها پنجره میشدند و امنیت و آزادی باهم صلح میکردند.
ب. قاسمی
«زن و مرد مثل آب و قندن؛ یکی سفت و یکی روون. تا باهم حل نشن، شربت نمیشن.»
ملکی
آدم پاکت پول را به غریبه میدهد، به کسی که نمیداند چه رنگ روسریای به او میآید یا آخرین کتابی که خوانده چه بوده یا عطر سرد و تلخ میزند یا گرمو شیرین. آدم به کسی که میشناسد، به کسی که دوستش دارد، نباید پول کادو بدهد. هر بار پاکت را گرفتم، بغلشکردم و به رویش نیاوردم. اما آدم اگر عاشق کسی باشد، به او پول کادو نمیدهد.
حاج خانوم
با ناراحتی میگوید: «نمیخرن؟ تو چرا هیچچیزت مثل آدمیزاد نیست؟» لبخند میزنم. دلم نمیخواهد این حرفها ادامه پیدا کنند. اینجور حرفها توقعاتی را هم که در آدم نیست بیدار میکنند. توقع خواسته میشود و خواسته آرزو. آرزو حسرت میشود و مرز بین نیاز و خواسته گم میشود. چشم باز میکنی و میبینی بوی نمور حسرت همهجای زندگیات را پر کرده.
اناربانو
باید تا پیش از آنکه فرصتم تمام شود، خودم را ویرایش کنم. روزی باید این کتاب را بخوانم.
عاطفه سادات
فهم مثل میوه باید آرامآرام برسد. طول میکشد تا آدم بفهمد چیزهای مهمتری توی این دنیا برای حرص خوردن هست.
saqqa
چی بودی مهم نیست، اینکه چی میشی مهمه.
fr
شیطان در گذشته و حزن آدمی و در آینده و ترس او خانه دارد. اگر بتوانم خودم را از اندوه گذشته و ترس از آینده خالی کنم، اگر بتوانم پای تابلوی زندگی، مثل چشمهای شبرنگ ماهگل، درنگ کنم، چقدر کار هست که میتوانم انجام دهم، چقدر حرف دارم برای گفتن، چقدر دست دارم برای نوازش، چقدر پا برای دویدن.
ملکی
روزی هزار بار تکرار کن تو مسئول انتخابها و تصمیمهایت هستی. نه بگو به هر حسی که تو را از حرکت بیندازد. احساسهایی که بهجای رفتن، تو را به نشستن فرامیخوانند نمیتوانند منشأ الهی داشته باشند.
Amir
بعضی دردها را با هیچکس نمیشود قسمت کرد.
LeNa
گاهی هم آدم میتونه درد رو نگه داره تو خودش تا همون درد درمونش بشه.»
zar.afrooz
«این خداست که تصمیم میگیرد تو را کجای قالی زندگی ببافد، گلی درشت وسط قالی یا برگی ریز در حاشیه.»
Mona Kordestani
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۷۰%
تومان