بریدههایی از کتاب تجربیات مدرسه سادبریولی
نویسنده:میمسی سادوفسکی، دنیل گرینبرگ
مترجم:محبوبه گلفشانی
انتشارات:نشر کرگدن
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۳ رأی
۴٫۵
(۱۳)
فهمیدنش سخت نیست، اما پذیرشش خیلی سخت است که بهترین خدمتی که میتوان در حق هرکسی در هر سنی کرد این است که سد راه مسیر کنجکاوی ذاتی و خلاقیتش نشویم، که بهترین آموزش شاید آموزشی باشد که حداقل مانع را برای کاوشِ آزاد ذهن ایجاد کند
منکسر
سؤالمان این بود که یک مدرسه چگونه میتواند به بهترین وجه خلاقیت دانشآموزان را پرورش دهد. جواب بهطور شگفتانگیزی ساده - و درعینحال پیچیده - بود. آدمها یادگیرندهاند. آنها از بدو تولد در حال یادگیریاند! انسانها ذاتاً کنجکاو و کوشا هستند. باورنکردنی است که یک نوزادِ خیلی ناتوان با ابتداییترین مهارتهای ارتباطی بهسرعت رشد میکند و میشود کودک نوپایی که حرف زدن و راه رفتن یاد میگیرد و جهان پیرامونش هر ماه بهصورت تصاعدی وسیع میشود. آنها خلاق به دنیا میآیند. ابداً نیاز نیست کسی فرایند یادگیری را به یک نوزاد توضیح دهد، اینکه چگونه غلت بخورد یا بنشیند، چگونه با انگشتهایش کشف کند، بایستد، راه برود، اول در حد چند کلمه و بعد چند جمله حرف بزند و بعدها نظرات پیچیده و انتزاعی بسیاری را بیان کند. وقتی میل به یادگیری موضوعی داریم چگونه آن را یاد میگیریم؟ شیوهٔ نوزاد برای یادگیری دقیقاً همانطور است. آنها کشف میکنند، تقلید میکنند، تجربه میکنند و از طریق آزمون و خطا به دیدگاههای پیچیدهتری میرسند.
منکسر
من فکر میکنم چیزی که در دوران کودکی خیلی اهمیت دارد این است که موقع انجام هر کاری به آدم خوش بگذرد. این بخشی از فرایند رشد است. گمان میکنم بچهها موقع بازی مفاهیمی را تجربه میکنند، مفاهیم ذهنیای که بقیهٔ آدمها به کار میبرند.
منکسر
تعدادی از بچهها در چهار یا پنج سالگی شروع کردهاند به خواندن (این از آن حرفهایی است که همه دوست دارند بشنوند) و تعدادی دیگر هم در ده یا دوازده سالگی و حتی دیرتر. در مدرسههای معمولی وقتی دانشآموزی هشتساله نمیتواند بخواند، برایش کلاسهای تقویتی در نظر میگیرند و تحت فشار زیادی قرارش میدهند. اما اگر سر حرف خود بمانید، همانطور که ما طی این سالها سر حرفمان ماندهایم، و او را رها کنید و اجازه دهید با سرعت خودش پیش برود، آن «معجزه» حتماً اتفاق میافتد.
منکسر
فرایند خودراهبری یا پیشگام شدن در مسیر زندگی یا به عبارت دیگر، به دلِ خود زندگی کردن بهجای وقتگذرانی، در ذات همهٔ بچهها وجود دارد، اما برای هیچکدام از آنها بدیهی نیست. برای اینکه بچهها از نظر ذهنی آماده شوند، به محیطی مثل محیط خانواده اما بزرگتر از خانوادهٔ هستهای نیاز دارند که درعینحال حمایتگر و امن هم باشد. کارمندان، با توجه و مراقبت و درعینحال دستور ندادن و مجبور نکردن، به بچهها شجاعت و انگیزه میدهند تا به ندای درونی خود گوش دهند. بچهها میدانند که ما مانند هر بزرگسالی میتوانیم راهنماییشان کنیم، اما امتناع ما از انجام این کار یک ابزار پداگوژیک است و به آنها یاد میدهد فقط به خودشان باور داشته باشند، نه به دیگرانی که در بهترین حالت، تنها نیمی از حقیقت را درمورد آنها میدانند.
سوفیا ب
تعدادی از بچهها در چهار یا پنج سالگی شروع کردهاند به خواندن (این از آن حرفهایی است که همه دوست دارند بشنوند) و تعدادی دیگر هم در ده یا دوازده سالگی و حتی دیرتر. در مدرسههای معمولی وقتی دانشآموزی هشتساله نمیتواند بخواند، برایش کلاسهای تقویتی در نظر میگیرند و تحت فشار زیادی قرارش میدهند. اما اگر سر حرف خود بمانید، همانطور که ما طی این سالها سر حرفمان ماندهایم، و او را رها کنید و اجازه دهید با سرعت خودش پیش برود، آن «معجزه» حتماً اتفاق میافتد.
منکسر
کنار آمدن با این واقعیت که ما با بچهها به معنی واقعی کلمه مثل زندانیان رفتار میکنیم کار راحتی نیست.
منکسر
یکی از ارکان مهم این مدرسه عنصر آزادی است. همه میدانند اجبار درخصوص یادگیری نتیجهٔ عکس دارد. ما اصلاً نمیدانیم چه چیزی یادگیری را تقویت میکند؛ همان دکمهٔ جادویی که با فشار دادنش آدم سریعتر یاد میگیرد. اما دکمهای را که آدم را از یادگیری دور میکند میشناسیم: اجبار.
منکسر
ما نمیدانیم بچهها در این مدرسه یا هرجای دیگری چطور یاد میگیرند، ما فقط بلدیم محیطی ایجاد کنیم که یادگیری در آن با شادمانی و هیجان و سرعت اتفاق بیفتد.
منکسر
پداگوژی هم باید تبدیل به یک رشتهٔ تکنولوژیک درست میشد. نتیجهٔ عیانش آن شد که همهٔ کارها باید به یک روش انجام میشد وگرنه به درد نمیخورد
منکسر
نظام آموزشی دائماً خیط میشود و هیچوقت هم به روی خودش هم نمیآورد که از اشتباهاتش شرمنده است. من حدس میزنم همیشه جای امیدواری هست که بین این حقیقت که نظام آموزشی هرگز کار درست را انجام نمیدهد و این حقیقت که اصلاً کار درستی وجود ندارد، شاید کمکم آدمها پی ببرند که کل این رویکرد از آغاز تا پایان نامعتبر بوده است.
منکسر
فقط کافی است زندگینامهٔ آدمهای مختلف را بخوانید تا کشف کنید چگونه تلاشهای مکرر برای شناسایی علایق یک فرد در سنین پایین شکست میخورد. بیتردید، گاهی اوقات یک کودک سه یا چهارساله علناً نشان میدهد چه علایقی دارد، اما بیشتر وقتها خلافش صادق است و خیلی اوقات آدمها استعدادهای واقعیشان را فقط در دههٔ سوم و چهارم زندگی و گاهی خیلی دیرتر نشان میدهند.
منکسر
. اوایل افتتاح مدرسه، بحثهایی طولانی داشتیم بر سر این موضوع که از کجا میتوانیم بفهمیم یک دانشآموز واقعاً به چیزی علاقهمند است. دست آخر فهمیدیم که اصلاً پیچیده نیست. اگر کسی واقعاً به چیزی علاقهمند باشد هیچکس نمیتواند جلوی او را بگیرد. بنابراین، اگر واقعاً بخواهیم بفهمیم، باید سعی کنیم جلوی او را بگیریم، البته معمولاً نیازی به فهمیدن نیست، فقط کافی است یک مدت شخص را به حال خود رها کنیم، علاقهاش به هر حال معلوم میشود. این مسئله در تمام حوزههای فعالیتی مدرسه بارز است.
منکسر
«در مدرسهٔ قبلیام، کارهایی نشانت میدهند و تو هم انجامشان میدهی. اما اینجا یک بوم خالی دستت میدهند و خودت باید زندگیات را روی آن بکشی».
منکسر
از نگاه ما هر کودک روش منحصربهفردی برای یادگیری دارد و نیازها و استعدادهایش متفاوت است
منکسر
هیچ تشکیلات دیگری غیر از مدرسه سراغ ندارم که تفکیک در آن اینقدر متداول باشد.
منکسر
اساساً، رشد از توانایی تعامل با اتفاقات زندگی حاصل میشود، نه از طریق کسب مجموعهای از تواناییهای ثابت در یک مقطع خاص از زندگی برای گذران باقی عمر.
منکسر
کسی که در تنهاییِ محض، در یک محیط کاملاً ایزوله، بزرگ میشود، در مقایسه با شخصی که در یک محیط اجتماعی رشد کرده است، مسلماً در دوران بزرگسالی عملکرد متفاوتی خواهد داشت. درواقع، یکی از کارکردهای تعاملات اجتماعی در هرجامعه فراهم کردن الگوهای جایگزین برای اعضای آن جامعه است.
منکسر
دمکراسی بر حق رأی همگانی استوار است، نه بر مشارکت همگانی.
منکسر
اجبار به مشارکت در تصمیمگیریْ تهاجمی کاملاً ناشیانه به حریم خصوصی فرد رأیدهنده است که نشان میدهد جامعه برای تصمیمِ رأی ندادن یک فرد احترام قائل نیست.
منکسر
ایدهٔ اصلی ساده است: دمکراسی حقیقیْ حق رأی همگانی است، دسترسی همگانی به فرایند تصمیمگیری، اینکه شخص معینی در یک زمان معین از این دسترسی استفاده کند یا نه فراتر از حوزهٔ اجبار یا قضاوت عمومی و مسئلهٔ شخصی خود فرد است.
منکسر
حتماً لازم نیست متخصص روانشناسی باشیم تا درک کنیم از احساساتی چون عدمِکفایت، فقدان اعتمادبهنفس، ترس، خودکمبینی و سایر ویژگیهای شخصیتی بهراحتی نمیتوان سر درآورد، چون ریشه در تجربیات کاملاً مختلفی دارند که از بدو تولد روی شخص اثر منفی میگذارند.
منکسر
روال دمکراتیک دلالت دارد بر اینکه تمام افراد فرصت اظهارنظر کامل و برابر در دفاع از عقاید متناقض خودشان را داشته باشند و مورداحترام قرار گیرند و حتی وقتی در اقلیت هستند بتوانند بر نظراتشان پافشاری کنند، همانطور که این کشور در دههٔ ۱۹۶۰ دریافت.
منکسر
نکتهٔ اصلی این است که هر کسی با هر باور سیاسی در این محیط احساس راحتی میکند. همه آزادی کاملی برای بیان دیدگاههای خود و شنیدن دیدگاههای بقیه دارند و هیچکس تنها بهدلیل اینکه عقاید سیاسیاش در اقلیت است، احساس «متحجر» یا بیگانه بودن نمیکند.
منکسر
من فکر میکنم ما محیطی ایجاد کردهایم که در آن ویژگیهای شخصیتی خاصی بهبود بخشیده میشوند - صفاتی مانند استقلال، خوداتکایی، اعتمادبهنفس، نداشتن تعصب، تحملِ تفاوت، توانایی تمرکز، با توجه عمل کردن و انعطافپذیری در مواجهه با سختیها. تمامی این صفات بهتدریج در دانشآموزانی که مدت زمانی را اینجا سپری میکنند شکوفا میشود.
کاربر ۸۹۶۸۷۳
یکی از حقایق عمیقی که یاد میگیرید این است که ما همه آنقدر با هم متفاوتایم که فشار همسالان و مقایسهٔ شایستگی بیمعنی است. در ۱۱ سالگی اگر فقط اجازه داشته باشید که با بقیهٔ ۱۱ سالهها بازی کنید محال است بتوانید به معنای واقعی برتری پی ببرید.
کاربر ۸۹۶۸۷۳
اما چرا وقتی بزرگ میشوند دلشوره و حرصوجوشهای ما شروع میشود و بگومگوهای ما با بچههایمان تا جایی ادامه مییابد که خودباوری ذاتیشان را از دست میدهند؟ آموزش و نصیحتهای ما باعث میشود آنها همان چیزی بشوند که خیلی از آن میترسیم - آدمهایی مقلد، وابسته، ناامن و بیاعتمادبهنفس. بعد هم تعجب میکنیم که چرا چنین بچههای ذاتاً باهوشی آنقدر ناامیدکننده از کار درمیآیند.
کاربر ۸۹۶۸۷۳
هیچکاری نکردن در سادبریولیْ انرژی، نظم و تجربهٔ زیادی میطلبد. با گذر هر سال در این کار مجربتر شدم و هنوز برایم شگفتانگیز است که من و بقیهٔ کارمندان چطور میتوانیم با تعارضات درونی که ناگزیر پیش میآیند، دستوپنجه نرم کنیم. تعارض از یک سو بین اینکه به بچهها کمک کنیم، علم و دانشمان را به آنها منتقل کنیم و حکمتی را که با مشقت به دستش آوردهایم یادشان بدهیم، و از طرف دیگر اینکه بچهها باید خودشان با پشتکار و سرعت مخصوص خود یاد بگیرند. کمک کردن ما باید به خواست آنها باشد نه خواست ما. هر وقت که کمک میخواهند باید کمکشان کنیم نه هر وقت که خودمان صلاح میدانیم.
کاربر ۸۹۶۸۷۳
کودک انسان است و شایستهٔ آن است که مثل انسانی کامل مورداحترام قرار گیرد.
محسن
یادگیری فرایندی است که خودتان باید انجام دهید نه اینکه برایتان انجام دهند
محسن
حجم
۲۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۲۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان