بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من او | طاقچه
تصویر جلد کتاب من او

بریده‌هایی از کتاب من او

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۹از ۲۸۲ رأی
۳٫۹
(۲۸۲)
تنها بنایی که اگر بلرزد، محکم‌تر می‌شود، دل است! دلِ آدمی‌زاد.
مسلم عباسپور
- اهلِ سیاست، خیال می‌کنند که دور را می‌بینند؛ البت می‌بینند، اما نه خیلی دور را. حکماً اگر خیلی دور را می‌دیدند، کارشان توفیر می‌کرد. امیرالمؤمنین، روحی فداه، اهلِ سیاست بود، اما دورِ دور را می‌دید، جایی به قاعدهٔ قیامت دور و دیر... یا علی مددی!
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
- تنها بنایی که اگر بلرزد، محکم‌تر می‌شود، دل است!
hiba
بچه را باید جوری تربیت کرد که وقتی بالغ شد، بالغ شده باشد! یعنی وقتی کبوتر را یله‌اش دادی، جلد باشد. بپرد، اما برگردد، نه این بالش را ببری... خودش باید بتواند انتخاب کند... اگر بالغ باشد، ولش کن میانِ یک لشکرِ عزب، سالم برمی‌گردد... اما اگر نباشد، توفیری نمی‌کند؛ این‌جا باشد یا کنارِ حرمِ شاه‌عبدالعظیم یا وسطِ پاریس...
روژینا
- هیچ سری به خودش، به تنِ خودش نگاه نمی‌کنه. همیشه به رفیقش، به تنِ رفیقش، نگاه می‌کنه. این اولِ لوطی‌گریه.
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
«تنها بنایی که اگر بلرزد، محکم‌تر می‌شود، دل است! دلِ آدمی‌زاد. باید مثلِ انار چلاندش، تا شیره‌اش در بیاید... حکماً شیره‌اش هم مطبوعه... عاشقی که هنوز غسل نکرده باشه، حکماً عاشقه، نفسش هم تبرکه...»
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
رحم کنید تا به شما رحم کنند. پیام‌برِ اکرم (ص)
روژینا
همان که وقتی می‌خندید، از غنچهٔ لب‌های سرخش بوی گلِ یاس بیرون می‌زد. سال‌های من شمسی نشد؛ مه‌تابی شد. مثلِ شب‌ها... دنیایی داشتیم، آفتاب مه‌تابی بود!
محمد
- اهلِ سیاست، خیال می‌کنند که دور را می‌بینند؛ البت می‌بینند، اما نه خیلی دور را. حکماً اگر خیلی دور را می‌دیدند، کارشان توفیر می‌کرد. امیرالمؤمنین، روحی فداه، اهلِ سیاست بود، اما دورِ دور را می‌دید، جایی به قاعدهٔ قیامت دور و دیر... یا علی مددی!
sama
«حکماً کور به‌تر می‌بیند. چرا؟ چون چشمش به کارِ دیگران نیست، چشمش به کارِ خودش است، چشمش به معرفتِ خودش است... یا علی مددی!»
روژینا
الیوم، مملکتِ ما از دیارِ کفر پلیدتر است! دستِ‌کم در کفرستان به قاعده‌ای آزادی هست که هر کسی آن‌طور که خواست، زنده‌گی کند، اما این‌جا اجبار است که آن‌طور که دیگران می‌خواهند، زنده‌گی کنیم!
مسلم عباسپور
کنارِ بازارچه، درویش مصطفا را هم دیدیم؛ با آن قبا و ردای سفید و کشکول و تبرزین. به من گفت: - یا من اسمه دوا و ذکره شفا! کذب است که می‌گویند دوا از ما، شفا از او... دوا از علی، شفا هم از علی. اسمش دوا، ذکرش شفا... یا علی مددی!
shariaty
خدا هم مثلِ رفیقِ آدمه. یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطی‌گری می‌گوید بایستی انجام داد.
hiba
اصلش بدان! سایه‌ها هستند که راه می‌روند. ما مجبوریم، مثلِ آن‌ها و دنبالِ آن‌ها راه برویم...
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
تنها بنایی که اگر بلرزد، محکم‌تر می‌شود، دل است! دلِ آدمی‌زاد. باید مثلِ انار چلاندش، تا شیره‌اش در بیاید... حکماً شیره‌اش هم مطبوعه؟
روژینا
حکماً کور به‌تر می‌بیند. چرا؟ چون چشمش به کارِ دیگران نیست، چشمش به کارِ خودش است، چشمش به معرفتِ خودش است...
hiba
اگر سفرهٔ خدا ماهِ روزه باشد و سفرهٔ امام حسین ماهِ محرم، سرِ سفرهٔ امام حسین کسانی را راه می‌دهند که سرِ سفرهٔ خدا هم راه‌شان نمی‌دهند.
hiba
علی جان! رفاقت هم حدی داره... آرام سرم را تکان دادم: - تنها چیزی که حد نداره، رفاقته!
🎸🍃تبسم🍃🎸
آقای... درویش... مصطفا!... دلِ... آدم... مثلِ... اناره... درست... باید... چلاندش... درست... حکماً... شیره‌اش... مطبوعه... درست... (بغضش گرفت؛ به خونابه‌های روی دیوار نگاه کرد) اما... اما دلِ آدم را که می‌ترکانند، دیگر شیره نیست، خونابه است... باز هم مطبوعه؟...
روژینا
آدم توی خانهٔ خودش بیش‌تر چیز یاد می‌گیرد... آدم توی خانهٔ خودش چیزهایی را یاد می‌گیرد که به دردِ خانهٔ خودش می‌خورد، اما توی خانهٔ دیگران چیزهایی را یاد می‌گیرد که به دردِ خانهٔ دیگران می‌خورد...
روژینا
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دلِ ما را فدای مقدمش سازم سر و دست و تن و پا را من آن چیزی که خود دارم، نصیبِ دوست گردانم نه چون حافظ که می‌بخشد سمرقند و بخارا را!
روژینا
- الیوم، مملکتِ ما از دیارِ کفر پلیدتر است! دستِ‌کم در کفرستان به قاعده‌ای آزادی هست که هر کسی آن‌طور که خواست، زنده‌گی کند، اما این‌جا اجبار است که آن‌طور که دیگران می‌خواهند، زنده‌گی کنیم! آدم باید آن‌طور زنده‌گی کند که خدا می‌خواهد، اما اگر نشد، آن‌طور که خودش می‌خواهد، به‌زِ آن‌طور است که دیگران می‌خواهند...
Morteza Amirrezai
- عشق کردی، قاجار را چه‌طور «خَفَن» کردم... - «خفن» یعنی چی؟ - یک چیزی تو مایه‌های خفه کردن و کفن کردن است...
shariaty
علی گفت: - همهٔ دین‌داری من به این دو انگشتر است. وقتی این دو تا را به دست دارم، احساس... - دین‌داری... دین‌داری... می‌شود دین‌دار خیلی چیزها را نداشته باشد؛ انگشتر، جای مهر روی پیشانی، محاسن، عبا و عمامه... اما بدان! دین‌دار حکماً دین دارد... جوان! اوجِ دین‌داری ابوالفضل العباس، که آقای همهٔ لوطی‌های عالم است، می‌دانی کجا بود؟ ختمِ دین‌داری‌اش کنارِ علقمه بود. جایی که اصلش دست نداشت، تا دستش انگشت داشته باشد؛ اصلش انگشت نداشت تا انگشتش انگشترِ عقیق و فیروزه داشته باشد...
🎸🍃تبسم🍃🎸
اگر یک آدمِ خوب، خیلی خوب، میانِ یک جمع نباشد، آن جمع، بشمار سه از بین می‌رود. گرگ‌ها هم را پاره می‌کنند... پس نخِ تسبیح همان آدمِ خوب است، همان کارِ خوب است، همان... می‌فهمی؟
اشک انار
آینه اگر نقش داشته باشد، می‌شود نقاشی، کأنه همان پرت و پلاهایی که هم‌شیره‌ات می‌کشید و می‌کشد. آینه هر وقت هیچ نداشت، آن وقت نقشِ خورشید را درست و بی‌نقص برمی‌گرداند...
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
همان چراغ را اگر که ایزد برفروزد، هر آن‌کس پف کند ریشش بسوزد...
alireza atighehchi
تنبونِ بعدِ عید به دردِ گلِ منار هم نمی‌خوره!
روژینا
عاشق‌ها حرفِ هم را خوب می‌فهمند
hiba
آهای بز بزِ قندی! اسبت کجا می‌بندی؟... بگو دیگر... زیر درختِ نرگس... داغت نبینم هرگز...
🎸🍃تبسم🍃🎸

حجم

۳۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰۰ صفحه

حجم

۳۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰
۳۰%
تومان