
بریدههایی از کتاب کیارستمی در کایه دو سینما
۴٫۰
(۳)
مایلم بگویم او آدمی بود با لغزیدنهای مدام. هرگز آنجایی نبود که میشد انتظارش را کشید. با شیطنت مشغول بهره بردن بود از ترسش از توقع دیگران که ممکن بود آزادیاش را محدود کند.
Tuberosa
روزی به من گفت هر موقع آدم در زندگی قولی میدهد از روی اجبار است و بنابراین به اینجا میرسد که دیر یا زود زیر حرفش بزند تا «اختیار عمل» ش را حفظ کند. قول دادن یعنی تعیین زمانی در آینده برای یکی شدن با آن خودی که عهد بسته است.
Tuberosa
بداهه سخن گفت، در برابر حضار و اهالی دانشگاه که از پاسخ جاندار و الهامبخش او دهانشان باز مانده بود و کاملاً اغوا شده بودند. چرا که این مرد، پشت ظاهر جدیاش، و پسِ عینک تیرهاش (مرا لمس مکن)، جذبهای نیرومند داشت که همهجا عمل میکرد. این جذبه هم طبیعی بود و هم اینکه مطابق طنازیهای خوشپوشانه با جدیت و بهدقت پرداختشده بود.
Tuberosa
یاد کپی برابر اصل میافتم، آنجا که در فاصلهٔ دو نما ژولیت بینوش از زنی که تازه عاشق یک ناشناس متشخص شده است گذر میکند به همسری زودرنج و طلبکار که عمری را گذاشته است پای زندگی مشترک با این مردِ ازخودمتشکر، مسامحهکار، حواسپرت، و خودشیفته، که به نظرم خودنگارهای است محکومکننده و کنایی از کیارستمی
Tuberosa
رابطهاش با ایمان را برای خودش نگه میداشت، و خیلی زمان برد تا اینکه روزی، در یک گفتوگوی خصوصی، با من موافقت کند که فرضیههایم دربارهٔ حضور امر مقدس در فیلمهایش درست است. سختش بود انکار حضور این تجلیها که در آنها جهان یکباره از حالتی به حالت دیگر میلغزد، مثل آن دو لحظه در خانهٔ دوست کجاست؟ و زیر درختان زیتون
Tuberosa
همیشه این پختگی را داشت که خودش برای وقتش آزادانه برنامهریزی کند، بیآنکه محتاج اموری مثل مدیریت برنامههای «شغلی» باشد. خود را آزاد میگذاشت تا از سینما به عکاسی بلغزد، از عکاسی به شعر، و از آفرینش هنری به آموزش. بماند که من همیشه این احساس را داشتهام که او پیش از هر چیز همچون یک سینماگر میزیست.
Tuberosa
موقعی که کارآموزها منتظر بودند یک آموزگار ببینند، قیافهٔ استادی را به خود میگرفت که هم بیخبر از همهچیز است و هم همهچیز را به طور شهودی میداند.
Tuberosa
ستاندنِ چیزی بهراستی واقعی برای تبدیل کردنش به توهم، چنین است فرآیند کاریِ حاکم بر سینما. واقعاً به زحمتش میارزد؟ بله، کیارستمی بیآنکه تردیدی به دل راه دهد چنین پاسخ میدهد، چرا که این تنها راهِ امتداد دادنِ دنیای کودکی است.
Tuberosa
چه لذت نادری است این روزها، که آدم گذارش به فیلمی بیفتد که از قبل هیچ از آن نداند و به محض دیدن آن کنجکاویاش برانگیخته شود بیآنکه هرگز آن کنجکاوی برطرف شود، و تا به خودش بیاید ببیند که دارد جستوجو را به دست خودش پیش میبرد.
Tuberosa
گلبهدست زنگِ خانه را میزند، با خود میاندیشیم که این خانه خانهٔ او نیست، در مقطعی از زندگیاش «خانهٔ دوستِ» او بوده است (پسر، بازیگر)، تماشاخانهای خیالین برای به صحنه بردن یک رؤیای سینمایی که قدر مسلم نقشبرآب شده. و بر خاطرمان میگذرد که دوربین کیارستمی، مأخوذبهحیا، از حرمتشکنیِ این مکان سر بازمیزند، پرده از آن برنمیدارد. اینجا نیز از آستانهٔ خانه عدول نمیشود.
Tuberosa
من، برعکس، ــ با نوعی شهود مبهم که خواهم کوشید توضیحش دهم ــ احساس میکنم که کیارستمی آن قراردادِ کمی جنونآمیز را بهشدت جدی میگیرد؛ قراردادی که از همان ابتدا پیونددهندهٔ او و مردِ فیلم است (بیان دردهایش)، و درخواست مرد را ناچیز نمیشمارد
Tuberosa
کلوزآپ داستان مردی است که سینما همهچیزش است (از همان کودکی خوابش را میدیده و بازیاش ادای فیلم ساختن بوده)، دستش که از آن کوتاه شود (به خاطر بیپولی نتوانسته کارگردان سینما شود اما دورِ آن را هم قلم نگرفته)، حاضر است دست به هر کاری بزند؛ حاضر است بدزدد، نه یک دوچرخه را، «هویت سینماگر محبوبش را». در طول دادگاه پی میبریم که او یکی از فیلمهای پیشین کیارستمی را هم دوست دارد. مسافر را که حکایتگر داستان پسرکی است که او هم، از روی عشق به فوتبال، حاضر است دست به هر کاری بزند: دزدی، دروغگویی، دغلکاری و خیانتگری؛ یعنی سرجمع همهٔ کارهایی که قهرمان کلوزآپ از روی عشق به سینما مرتکب میشود.
Tuberosa
این موضوع که دو نفر، از دو سر متفاوت جامعه، بتوانند از طریق عشق مشترک به سینما به ملاقات هم بیایند ایدهٔ زیبای فیلم است، از این نظر که در کارِ آفریدن از آن نوع امیدهای واهی خبری نیست که بر پس زدنِ تمایزات اجتماعی استوار است.
Tuberosa
در جایی دیگر پی میبریم که خانواده حاضر بوده درختان حیاط را قطع کند تا او بتواند فیلمش را بسازد ــ امری که جزء لاینفک قدرت کارگردان است. این به قدر مسلم همان چیزی است که گدار بارها دربارهاش به ما هشدار داده است، که اینجا از انتقامی توصیفناپذیر آکنده میشود، با بُنمایهای از نوعی کینهتوزی که با مفهوم نیچهای آن همساز است.
Tuberosa
لکان دربارهٔ همزاد میگوید: «موقعیت بنیادین من در برابر تصویرش همان معکوسپذیری فوریِ موقعیت ارباب و پیشکار است.»
Tuberosa
اما اینجا فاجعه «طبیعی» است، یعنی ربّانی، و نه از نوع انسانی به معنای روانی آنطور که نزد روسلینی بود؛ خدا غیبش نزده است و زنی میپرسد چرا او خواسته آدمها را از طریق زمینشان تنبیه کند.
Tuberosa
سؤالات اخلاقی به سینمای کیارستمی تعلق دارند چرا که رنج اُبژهاش است اما، بیهیچ تردیدی، هرگز این سؤالات تا این اندازه سرراست و اینقدر رُک نبودهاند که در میزانسن مستندوارِ زندگی و دیگر هیچ شاهدیم.
Tuberosa
صفای زندگی و دیگر هیچ مدیون چیزی نیست جز تصاویر آب، کوه، زیباییهای آبادی، و مردمی که پای پیاده میروند و به وضع خود سروسامان میدهند. این تصاویر صرفاً اکتشافی نیستند بلکه پیامی است که دیسپوزیتیف فیلم میسازد: کودک تنها نیست. یک پدر همراهش است، او را پشت ماشینش میگذارد، به سؤالاتش پاسخ میدهد، و او را در روستا جا نمیگذارد؛ پدری کاملاً متفاوت با پدربزرگِ خانهٔ دوست کجاست؟ که بر اهمیت تنبیه بدنیِ کودک صحه میگذاشت و بر اینکه حتی اگر خطایی از او سر نزده باید برای تنبیه بهانهای تراشید.
Tuberosa
حجم
۲۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه
حجم
۲۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه
قیمت:
۱۸۰,۰۰۰
۷۲,۰۰۰۶۰%
تومان