بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو | طاقچه
تصویر جلد کتاب استیو جابز غلط کرد با تو

بریده‌هایی از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو

نویسنده:آزاده رحیمی
انتشارات:نشر اطراف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۴۰ رأی
۳٫۷
(۴۰)
بیشتر کارفرماها یک سوپرکارمند با آرزوهای بزرگ و ایده‌های فراوان با حقوق وزارت کار می‌خواهند که به احتمال نود و نه درصد شما نیستید
امیر
نمی‌دانم این مطالعهٔ رزومه در محل را چه کسی باب کرده ولی هر کس که بوده، احتمالاً دوره‌های بازجویی را گذرانده بوده است.
maryhzd
معادل فارسیِ تیم، واژهٔ گروه است اما در اکوسیستم می‌گویند که تیم و گروه در عمل با هم تفاوت دارند. تفاوت‌شان در این است که در تیم هر فرد وظیفهٔ مشخصی دارد اما در گروه همهٔ افراد کاری یکسان انجام می‌دهند.
امیر
همه‌چیز به رزومه ختم نمی‌شود و باید هرطور شده خودمان را به آن یاروی مصاحبه‌کننده اثبات کنیم. فن بیان و اعتمادبه‌نفس خیلی زیاد، شرکت در همایش‌ها و رویدادها، استفاده از جملات انگیزشی، دانستن اخبار و خرده‌ماجراهای شرکت‌های معروف دنیا و زیر و بم زندگی استیو جابز و ایلان ماسک و گُنده‌های این حوزه، پراندن واژه‌های انگلیسی لابه‌لای مکالمه و گاهی پر کردن درست برگه‌های تست و آزمون‌های مختلف، در به دست آوردن آن موقعیت‌های شغلی نقش بزرگی دارند.
امیر
نود و نه درصد آگهی‌های استخدام در اکوسیستم استارت‌آپی دقیقاً معلوم نیست از شما چه می‌خواهند.
امیر
اگر شانس آوردید و از میان خیل مشتاقان، پرینت رزومهٔ شما سر از میز مدیر منابع انسانی درآورد و به مصاحبه راه پیدا کردید، تازه متوجه می‌شوید که همهٔ آن مهارت‌ها به کارتان نمی‌آید، یکی را می‌خواهند که از گوگل عکس پیدا کند، چند خط کپشن بنویسد و بگذارد توی اینستاگرام. البته این چند خط کپشن با آن تصویر قرار است بترکاند و سرنوشت مجموعه را از این رو به آن رو کند و گونی‌گونی پول بریزد توی جیب شرکت.
امیر
قهرمان‌های تدتاکی در لایهٔ اول صحبت‌های صمیمی و شوخی‌های استادانه‌شان، مجاب‌مان می‌کنند که بپذیریم مؤثرترین عامل پیروزی یا شکست، خودمانیم. در لایهٔ بعدی، زندگی، نبرد دیوانه‌وار و بی‌پایانی معرفی می‌شود که برای مواجهه با آن باید همیشه آماده باشیم.
امیر
فهمیدم قصهٔ زندگی‌ام را باید از جای دیگری شروع می‌کردم. قصهٔ شکست بزرگم را در پیداکردن شغلی متناسب با رشتهٔ تحصیلی‌ام شرح دادم و گفتم چون علاوه بر دانشمندشدن، خیلی کتاب می‌خواندم، سر از مطبوعات درآوردم. بعد... و «خلاصه گذشت و گذشت تا الان که خدمت شمام.»
maryhzd
خوبی شرکت‌های کوچک این است که هر کارمندی می‌تواند برای خودش مدیر یک تیم یک‌نفره باشد.
امیر
نمی‌دانم مدیران سراسر جهان با دیوار چه مشکلی دارند. قرار است با برداشتن دیوارها همدلی میان کارمندان موج بزند و همه شاد و خوش و نغمه‌زنان به صلابت شرکت‌های جوان، کنار هم کار کنند؟ صمیمیت فقط با نزدیک کردن میزها اتفاق نمی‌افتد. ما پخش شده بودیم توی یک سالن دویست‌متری ولی اسم همکارهای آن طرف سالن را نمی‌دانستیم
صبح
مدیرعامل‌مان دائم تکرار می‌کرد که نکات راهبری و آموزشی‌اش حتی برای زندگی شخصی یا مشترک‌مان هم مفید و کارآمد است. به زندگی شخصی ما چکار داشت؟ شنیدن هزاربارهٔ ماجراجویی‌های شخصی‌اش و چالش‌های همسرداری و بچه بزرگ کردنش ملال‌انگیز بود. من مسائل زندگی و رابطه‌ام را مدت‌ها قبل حل کرده بودم و بعد از ده سال زندگی مشترک، می‌خواستم روی خط تجربی خودم حرکت کنم و به آموزه‌های راهبرمان نیاز نداشتم.
صبح
راهبَری که بالای میز کنفرانس نشسته و دارد برایمان دربارهٔ خلق آینده صحبت می‌کند، ترجیح می‌دهد میزان تأثیر رویدادهای اتفاقی و پیشرانه‌هایی مثل داشتن پارتی یا پول را از سخنرانی پرشورش فاکتور بگیرد. ولی ما به شکل تجربی فهمیده‌ایم که فقط نباید روی تلاش‌های فردی و ترسیم نقشه‌های بلندپروازانه حساب باز کنیم. کارمندهای قدرندیدهٔ زیادی را دور و برمان دیده‌ایم که علی‌رغم داشتن مهارت و تجربهٔ کافی، مدتی طولانی کارمندی دون‌پایه باقی مانده‌اند و فوقش با ارتقاء رتبه بعد از سی سال کار کردن، در ردهٔ کارمند ارشد بازنشست شده‌اند.
صبح
نشر اطراف مجموعه‌کتاب‌های «روایت تجربه» را برای مستندسازی تجربه‌های زندگی در موقعیت‌های نوظهور و به منظور ثبت آنچه دنیای معاصر را شکل و تغییر می‌دهد، منتشر می‌کند. از شاخه‌های مهمِ روایت تجربه، «تجربهٔ محیط کار» است که فرصتی است برای روایت فراز و فرود کسب‌وکارهای نو و شرح زندگی و گذران روزها در این مشاغل؛ روایت دگرگونی نقش‌ها، حس‌ها و فکرها در سبک زندگی فناورانه.
maryhzd
دوست داشتم پنجشنبه و جمعه سرم به موفقیت‌هایم با ماشین لباس‌شویی و جاروبرقی گرم باشد و مهمانی بروم و دو ساعت بیشتر بخوابم. یک آخر هفتهٔ این‌شکلی، بهترین موفقیت در چارت زمان‌بندیِ یک‌هفته‌ای‌ام است.
امیر
از تیم سی و پنج‌نفرهٔ ما همیشه فقط چند اسم در رویدادهای مختلف حاضر می‌شدند، این‌ها همکاران محبوب مدیر تیم‌مان بودند که به نظر می‌رسید هر جا رویداد یا دورهٔ آموزشی برگزار می‌شود، به‌صورت خودکار با هزینهٔ شرکت ثبت نام می‌شدند و پایه‌های شبکه‌سازی‌شان روزبه‌روز قوی‌تر می‌شد. باقی ما می‌توانستیم با هزینهٔ شخصی خودمان در دوره‌های گران‌قیمت و رنگارنگ شرکت کنیم یا این‌که کلاً قیدش را بزنیم
صبح
تا وقتی داخل اکوسیستم بودم، نمی‌توانستم از دور به آن نگاه کنم و این از بیرون ندیدن، روی کیفیت قضاوتم اثر می‌گذاشت. حدود بیست و نه ماه در اکوسیستم استارت‌آپی ایران کار کردم و حالا می‌بینم چندان هم بی‌حاصل نبود؛ اگر بخواهم از پشت تریبون برایتان گنده‌گویی کنم، می‌گویم حاصلش این بود که تا حدودی نسبت خودم را با جهان پیرامونم شناختم ولی اگر خودمانی‌تر باشم، حاصلش این بود که پیشنهاد نوشتن این کتاب را پذیرفتم.
صبح
برای این‌که روحیه‌ای شاد و دل‌انگیز در فرهنگ سازمانی قوام بگیرد، نیاز است که آدم یادش نیاید این سرپرستی که مقابلش ایستاده و خیلی پرشور برایش دست و سوت می‌زند، همانی است که در فرم ارزیابیِ مجموعه در بخش رعایت فرهنگ سازمانی بهش امتیاز خوبی نداده و ممکن است بعداً امتیازهای بیشتری هم کم کند.
صبح
فن بیان و اعتمادبه‌نفس خیلی زیاد، شرکت در همایش‌ها و رویدادها، استفاده از جملات انگیزشی، دانستن اخبار و خرده‌ماجراهای شرکت‌های معروف دنیا و زیر و بم زندگی استیو جابز و ایلان ماسک و گُنده‌های این حوزه، پراندن واژه‌های انگلیسی لابه‌لای مکالمه و گاهی پر کردن درست برگه‌های تست و آزمون‌های مختلف، در به دست آوردن آن موقعیت‌های شغلی نقش بزرگی دارند.
گیله مرد
مدیرعامل‌مان دائم تکرار می‌کرد که نکات راهبری و آموزشی‌اش حتی برای زندگی شخصی یا مشترک‌مان هم مفید و کارآمد است. به زندگی شخصی ما چکار داشت؟
امیر
شاید فکر می‌کرد نیروی محتوا شبیه وایکینگ‌های دون‌پایه‌ای است که در سفرهای دریایی، به ستون یک، پشت سر هم می‌نشینند و تحت فرمان یک وایکینگِ مهم و رده‌بالا که فریاد می‌زند «پارو بزنید، پارو بزنید!» عرق‌ریزان تند و تند پارو می‌زنند. در حالی که من فکر می‌کردم قرار است عضو یک تیم فوتبال بشوم
صبح
از سال‌ها کار کردن در محیط‌های مختلف اداری دستم آمد این بود که در پایین‌ترین رتبه‌بندی‌های سلسله‌مراتب نظام اداری، شدت رقابت کمتر است.
صبح
به نظر می‌آمد هر کدام هدف خوبی انتخاب کرده‌ایم ولی سازوکار رسیدن به اهداف‌مان طوری بود که نمی‌توانستیم در مدتی کوتاه حتی بخشی از مراحل لازم را برای تحقق آن‌ها پشت سر بگذاریم. دو هفته زمانی نبود که بتوانیم در کنار انجام وظایف روزمره، کارهای مربوط به هدف بزرگ‌مان را هم پیش ببریم. بنابراین برای این‌که کم نیاوریم، به وظایف روزمره‌مان الکی شاخ‌وبرگ می‌دادیم. «گروه ما موفق شد شش پست خیلی عالی بنویسد و بگذارد توی وبلاگ و کارنامهٔ تولید محتوای شرکت را پربارتر از همیشه کند»، «گروه ما توانست فیش‌های حقوقی را سر ماه حاضر کند و برگ زرین و درخشانی در دنیای حسابداری خلق کند»، «ما توانستیم سه خط کد بنویسیم و فیچر سایت را از همیشه بهتر کنیم». از این ضایع‌تر نمی‌شد کارهای روزمره‌مان را به عنوان اهداف زمان‌بندی‌شده به همدیگر و مدیران‌مان قالب کنیم.
صبح
مدیرعامل‌مان دائم تکرار می‌کرد که نکات راهبری و آموزشی‌اش حتی برای زندگی شخصی یا مشترک‌مان هم مفید و کارآمد است. به زندگی شخصی ما چکار داشت؟ شنیدن هزاربارهٔ ماجراجویی‌های شخصی‌اش و چالش‌های همسرداری و بچه بزرگ کردنش ملال‌انگیز بود. من مسائل زندگی و رابطه‌ام را مدت‌ها قبل حل کرده بودم و بعد از ده سال زندگی مشترک، می‌خواستم روی خط تجربی خودم حرکت کنم و به آموزه‌های راهبرمان نیاز نداشتم.
صبح
تصور کنید قرار است به همکارتان گزارش عملکرد یک کمپین تبلیغاتی را بدهید که اجرای بخشی از آن به عهدهٔ شما بوده است. می‌توانید بروید روی صندلی کنار او بنشینید، فلش‌مموری‌تان را بزنید به لپ‌تاپش، فایل‌هایتان را باز کنید و جزئیات عملکردتان را توضیح بدهید ولی همیشه راه دومی هم هست: قرار جلسه بگذارید. جلسه یعنی این‌که چند نفر از همکاران رده‌های بالاتر را هم برای دیدن گزارش روی گوگل‌کلندر دعوت کنید، یک فایل پاورپوینت با انواع تصویرها و نمودارها درست کنید، همراه نمودارها با نرم‌افزارهای گرافیکی از آن آدمک‌های مینیمال رنگی بکشید و افکت‌های پاورپوینتی اجرا کنید،
صبح
بعضی وقت‌ها هم آگهی را به انگلیسی می‌نویسند. انگار مهارت‌ها وقتی به انگلیسی نوشته می‌شوند، مهم‌تر به نظر می‌رسند.
Nil Yamaani
افراد خوب، افرادی بهتر از خود را استخدام می‌کنند. ولی دیگران افرادی پایین‌تر از مهارت‌های خود را استخدام می‌کنند تا خودشان را خوب جلوه دهند. /
Nil Yamaani
همه عاشق کارشان هستند و اگر یک روز کارشان را نبینند، ممکن است دست به کار احمقانه‌ای مثل استراحت کردن و لذت‌های دیگر زندگی بزنند.
Nil Yamaani
شاید شرکت‌ها و ادارات، اول اتاق کنفرانس بوده‌اند، بعدا دست و پا و پول درآورده‌اند و شده‌اند شرکت.
Saeed Afshari
تقریباً تمام ستاره‌های پیشکسوت و محبوبِ شاغلان کسب‌وکارهای نو، درس‌شان را در بهترین دانشگاه‌های جهان رها کرده‌اند و رفته‌اند دنبال یک رؤیای درخشان. تا این‌جای کار مشکلی نیست. قسمت سختش این است که علاوه بر رؤیا، استعداد و پشتکار هم داشته‌اند که این نکته خیلی دیر به خرجِ من و همقطارانم می‌رود.
Niles Group
متوجه شدم تکنیک قصه‌گویی در تبلیغات، به هر متن یا تصویر قدرتی می‌بخشد که می‌تواند مخاطب را به مشتری وفادار محصولات یا خدمات یک کسب‌وکار تبدیل کند. قصه‌گویی می‌تواند محصول یک برند را چنان خواستنی کند که حتی اگر چندان هم کاربردی نباشد، مشتری‌ها برای خریدنش پشت در فروشگاه‌ها صف ببندند، و به قدری شیفته‌اش شوند که با عشاق برندهای دیگر، بر سر تفاوت‌های جزئی برندهای محبوب‌شان دوئل کنند.
Niles Group

حجم

۸۲۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۸۲۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان